« متشكرم يا من هو الشديد المحال | متشکرم یا رزاق البرایاء » |
متشكرم يا صاحب عرش عظيم
رب مهربانم سلام
وقتي آدم را خلقت نموديد
شيطان بر آن قالب خاكي گذشت
و از دهان انسان وارد قالب خاكي آدمي گشت.
تا ببيند چه مي يابد و چه مي بيند.
نهاد آدم را عالم كوچك ديد
كه از هر چه در عوالم بزرگ نهاده اند
در اين تن كوچك خاكي يافت مي شد.
همان گونه كه در عوالم بزرگ هفت آسمان بود.
در سر انسان هم هفت آسمان قرار داده شده بود.
و آن هفت آسمان هفت قوايي است.
كه خداوند تبارك در سر انسان قرار داده
هفت قوه دِماغ در آسمان سر عبارتند است از:
1. قوه ي متوهمه2.قوه ي متخيله
3.قوه ي متفكره 4.قوه ي ذاكره 5.قوه ي مدبره
6.قوه ي حافظه 7.قوه ي حس مشترك
و در سر مديريت حواس ظاهر
كه بصر و سمع و ذائقه و لمس و شامه
و حركات اعضاي بيروني و جوارح داخلي را
رب مهربان بر انسان قرار داديد
شيطان در تجسس تن خاكي، انسان را مثل زمين يافت
پر از درختان و گياهان و جوي هاي روان و كوه ها
كه مو ها را در تن چون درختان يافت
و موه هاي كوتاه را چون گياهان يافت
و رگ ها را چون جوي روان يافت
و استخوان ها را چون كوه ها دانست
و چنان كه در عالم كبري (همه ي عوالم به جز انسان)
چهار فصل بهار و تابستان و پاييز و زمستان بود.
در عالم صغري(تن انسان)چهار طبع و فصل مشاهده كرد:
1.فصل بهار و خون
2.فصل حرارت و صفري و تابستان
3.فصل بلغم و پاييز
4.فصل زمستان و سودا و خشكي
و همان طور كه در عالم كبري چهار باد بود:
1.باد بهار 2. باد تابستان 3. باد خزان 4.باد زمستان
در عالم صغري انسان نيز چهار باد مشاهده كرد:
1.باد جاذبه غذا 2.باد هاضمه 3. باد ماسكه 4.باد دافعه
1. باد جاذبه انسان را طالب غذا كند
2. باد هاضمه غذا را بپزد.
3. باد ماسكه كه غذا را افشره سازد
4. باد دافعه كه سموم را از بدن دفع نمايد.
در عالم كبري چهار آب بود:
1. آب شور 2. آب تلخ 3. آب منتن 4. آب خوش
در عالم انسان و عالم صغري آب شور در چشم نهاده بود
و آب تلخ در گوش نهاده بود.
و آب منتن در دماغ قرار داده بود.
و آب خوش در دهان نهاده بود رب مهربان
ودر عالم كبري چهار آتش بود:
1.آتش شيطان 2. آتش مكر 3.آتش نفاق 4.آتش جنگ
در عالم صغري انسان نيز چهار آتش و يك نور خلقت شده بود:
1.آتش غضب2.آتش تكبر3.آتش حسد و 4. آتش شهوت
و 1. يك نور عشق به حق تعالي در قلب وجود داشت.
شيطان همه جا را در معدن تن انسان بازديد نمود.
و ظهوري و مثلي از آن در عالم كبري و خارج از معدن تن وجود داشت
شيطان در مسير معدن تن به دل رسيد
و آن را چون دري يافت و صندوقي غير قابل نفوذ
كه راهي به سوي او وجود نداشت.
و شيطان راهيي براي نفوذ به درون دل نيافت
زيرا كه قلب و دل عرش خداوند است در عالم صغري انسان
و گنجي است كه قفلش به ياد خدا گشوده شود.
شيطان گفت در درون معدن تن انسان راه ها يافتم.
ولي در دل او راه نفوذي نبود.
رب مهربان فرموديد كه انسان جانشين رب بر زمين است
و همه بر او سجده كنيد.
و من و همه ي انسان ها مسجد كوچكي كه جايگاه عبادت
و راز و نياز با رب مهربان بود در قلب و دلمان داشتيم
كه جز رب در آن حضور نداشت
و آن عرش خداوند مهربان بود.
ملائك گفتند اين انسان از آب و گل است.
و در او صفات ضد قرار دارد
و از تضاد ها در او فساد برخيزد.
آب ضد خاك و آتش و باد است.
و باد ضد آتش و خاك و آب است.
و همه ي اين عناصر ضد هم اند و در انسان توليد فساد كنند.
ولي رب مهربان فرموديد كه اين انسان گلي ضعيف
خليفه ي من بر روي زمين است
وبر روي ما انسان ها نظر مثبت داشتيد
و ما انسان ها را بزرگي و برتري داديد
و عرش عظيمت را بر قلب كوچكمان بنا ساختيد.
و اين بسيار شگفت انگيز است.
رب مهربان هيچ گاه ما انسان ها را تنها مگذار
و بر قلبمان و عرش مقدست
راه نفوذ شيطان راهزن را مسدود دار
متشكرم يا واهب الهدايا
فرم در حال بارگذاری ...