« متشکرم ای حامی ابدی | متشکرم عزیز ابدی » |
متشکرم یا رب حلیم
سلام رب مهربانم
هر روز از پرتو نور حضورت
معدن خاکی درونم روشن می گردد
و سیاهی ها و کدورت ها و ضخامت ها و رسوبات سخت
تن خاکی ام را در روشنایی پرتو نور حضورت می بینم
و زوائد را می تراشیدم و حفر می کردم
تا روزی به اعماق وجود تن خاکی ام
که گنج معرفت را در آن پنهان ساختی برسم و بیابم
هر روز صخره های سخت و تیز نفس
و تعلقات سنگین را جابه جا و حفر می کردم
تا راه اندیشه و تفکر خود را باز یابم و بگشایم
و این اندیشه ی مسدود و ضخیم را بازگشایی و راه گشایی کنم
هر روز در این معدن تن،تعلقات را خاک برداری می کردم
و بر نفس تازیانه ها می زدم با کلنگ تفکر
هر روز من صندوقچه های زوائد را
به قعر تاریکی ها می ریختم
و دلخوش بودم که دیگر از شر زوائد نفس خلاصی یافتم
ولی روز بعد دوباره معدن تنم از رسوبات تعلق پر می شد
گویی یک روز استراحت نداشتم
و این استخراج معدن تن خاکی طاقت فرسا به انتها نمی رسید
هر روز با امید حضورت
شروع به استخراج معدن تن می کردم
و از زیادی رسوبات تعلقات
در انتهای شب
نا امیدی از استخراج بر من مستولی می گشت
معدن تاریک بی انتها و صعب العبور تن
پر از رسوبات نفس سخت و تعلقات تیز و موانع برنده بود
شب ها به سان کارگران معدن پر از سیاهی می شدم
رب مهربانم اگر نور حضورت نبود
در ظلمت معدن تنم خودم را هم نمی دیدم
از ظلمت محض درونم
هر روز در معدن تنم گم می شدم
ولی نور حضورت
در همه ی لحظه ها مرا رصد و محافظت می کرد
و نا امیدی ام را به امید مبدل می ساخت
متشکرم رب مهربانم
که حافظ من بودی در تاریکی ها ی تنم
فرم در حال بارگذاری ...