« متشکرم یا غفران | متشکرم یا من انقاد کل شئ من خشیته » |
متشکرم یا من تشققت الجبال من مخافته
رب مهربانم سلام
متذکر شدیم که انسان از عدم تا حضور در قیامت
پنج تحول را پشت سر می گذارد و تجربه می کند:
1.از نیستی و عدم بوده 2.روح از وجود مطلق
بر عدم و نیستی انسان وارد گردد.
3.روح أعلم بر جسم خاکی تعلق گیرد.
4.در زمان مرگ أنس روح به جسم پایان یابد و جدا گردد.
5. حالت إعادت و بازگشت جسم به روح در قیامت
وقتی بر نیستی و عدم شئ نور حق ظهور یابد.
بر خاک بی درک، درک و شعور ظهور یابد.
گویی نور مطلق،روح را در مکانی
کوچک و محدود و مقبوض ساکن سازد.
و روح لطیف و وسیع در جسم خاکی از لطافت
به سستی و کدورت و غلظت و ضعف مبتلا گردد.
و روح در تن خاکی ،نه جای عروج دارد و نه جای وسعت
و تازه باید جلوی درنده گی نفس أماره را بگیرد.
تا لطافت روح را نسوزاند و به قساوت بدل نکند.
روح أعلم ،معرفت ها ،وسعت ها و علم ها داشت
از صفات ذات،که از عالم علوی فرا گرفته بود.
و روح عالم و أعلم به خود و عالم بود.
و با صفات ذات حق، و با صفات اراده ی مطلق حق
و با صفات حی مطلق حق و با صفات تکلم مطلق حق
و با صفات سمیع مطلق حق و صفات بصیر مطلق حق
و با صفات علم مطلق حق و با صفات قدرت قادر مطلق حق
و با صفات باقی ابقی مطلق حق آشنا شده بود.
و چون روح أعلم در تن أسفل ساکن شد.
استعداد ها و وسعت ها و ذوقش
به واسطه ی جسم خاکی تن محدود و ضعیف گشت.
پس روح أعلم در جسم خاکی ساکن شد تا بیاموزد
و نفس أماره را رام و تربیت نماید.
و از چهار دکمه ی انتخابی در روح با اختیار انتخاب نماید که:
1. دکمه ی نفس أماره 2. دکمه ی نفس لوامه
3. دکمه ی نفس ملهمه و 4. دکمه ی نفس مطمئنه
کارآمد ترین دکمه را و مفید ترین آن را
در تربیت و ارتقا روح انتخاب نماید.
روح در عالم علوی علم به کلیات علوی داشت.
و زمانی که در معدن تن خاکی
که آغشته به تعلقات مادی بود.ساکن شد.
با جزییات عالم ماده به شناخت معرفت صفات أسماء رب نائل آمد.
وقتی روح در تن مادی و خاکی ساکن شد
به تفاوت آزادی در آسایش ابدی و پرواز در عرش أعلی
با دنیای مادی خاکی ثقیل،پر از دامگاه ها،محدودیت ها
تعارض ها،تزاحم ها،تفاوت ها،تضاد ها،توحش ها،ظلمت ها،تعدی ها
تبدیل شدن روح انسان از لطافت به قساوت و ثقالت ها آشنا گردید.
و روح آموخت که چگونه خود را
در تن خاکی محدود و مقبوض وسعت دهد.
روح در این دنیا و در تن خاکی با صفات أسماء رب الهی
چون رزاق،رحمان و رحیم و غفار و ستار
و منعم و محسن و وهاب و تواب آشنا گشت.
و فقط روح در مدرسه ی نیاز های تن خاکی
با اسماء الهی آشنا می گشت.
روح در این دنیای خاکی آموخت
که یا روح باید جسم خاکی و نفس أماره را بزرگ و ارتقا دهد.
و اگر روح سستی نماید. جسم خاکی مبقوض
وسعت روح را ضعیف و محدود سازد.
و در روح شریف چهار مرتبه ی نفس از جانب خدای مهربان تعبیه شده
که اگر نفس در طفلی و کاهلی و سستی متوقف ماند .أماره گردد.
و اگر بر تلاش و سعی خود،اندکی بیفزاید
و نفس أماره را مورد توجه و تنبه قرار دهد.
به لوامه ارتقا یابد.
و اگر نفس لوامه را مورد تربیت بیشتر و ارتقا قرار دهد.
به مقام ملهمه رسد.
و اگر روح دستورات شریعت حق را به طور کامل اجرا نماید.
به مقام مطمئنه نائل گردد.
پس رتبه ی روح نفس هر انسان،نشانه ی آن است که
تا چه درجه ای برای ارتقای نفس خود،زحمت و تلاش نموده است.
و شاخه های تعلقات نفس رنگارنگ خود را
تا کدام وسعت حذف و محو و ریشه کن ساخته است.
و افسار نفس را تا چه درجه ای محکم به توکل رب بسته است.
رب مهربانم همه ی انسان ها را
در رام کردن نفس سرکش موفق بدار
متشکرم یا من تشققت الجبال من مخافته
فرم در حال بارگذاری ...