متشکرم یا من استقرت الرضون بأذنه
27ام شهریور, 1402رب مهربانم سلام
رب مهربان ای سلطان و فرمانروای ابدی عالم
به انسان اجازه دادید که اگر
به سلطنت عقل در نفس خود رسید.
با اجرای دین حق جهان مادی أسفل را زیبایی معنوی بخشد.
اجازه فرمودید انسان خلیفه دنیا و خلیفه خود باشد.
و عقل خود را به ظهور رساند و ارتقا دهد.
و با عقل سلطان بر نفس أماره و شیطان باشد.
و اجازه ندهد نفس أماره و شیطان آتش زن لحظه ای درنده گردند.
و انسان باید قدر این مقام سلطنت
و پادشاهی را که خدا بر او واگذار کرده تا نفس خود را
و دنیای أسفل را سلطنت و فرمانروایی کند بداند.
و انسان نباید اجازه دهد که صفات مذموم
در نفس أماره در او ایجاد و گسترش یابد.
و این سلطنت بر معدن تن خاکی را
که از عطای نور لطف حق است مغتنم و غنیمت شمارد.
و انسان فقط بر نفس خود سلطان است ولا غیر
انسان بداند که مالک حقیقی خداست
و او فقط بر نفس خود مالک است.
و از بهر خوب و بد شدن نفسش مسئول
و روزی باید ملکیت نفس را به مرگ واگذارد.
و ملک تن خاکی را به نام مرگ زند.
در روز مرگ سلطنتش بر نفس پایان یابد.
ودر فرمانروایی بر نفس خود از سلطان رب مطلق مدد جوید.
و بداند که رب راحم مهربان در تمام لحظه ها
صاحبان رحم را بر حمایت از انسان و برای محافظت از انسان قرار داده
از رحم رب و رحم پیامبران بر انسان و رحم پدر و مادر بر انسان
و رحم روح انسان بر نفسش و رحم فرزند بر انسان
و رحم مربی بر انسان و رحم محافظان روح انسان
که از لطف رب مهربان جای سپاس و تشکر فراوان دارد.
و چون انسان بر نفس خود با عقل سلطان است.
باید که نفس را به راه حق تربیت کند نه بر راه هوی و میل
و برای رضای رب نفس خود را تربیت کند نه برای رضای خلق
و انسان در سلطنت معدن تن نباید اجازه دهد
که نفس درنده سلطنت کند.
که اگر نفس درنده در معدن تن سلطان گردد.
هوی و میل بر شخص غلبه کند و طغیان نماید.
و نفس أماره سلطان درنده گردد.
و همه ی دستوراتش خلاف رضای حق باشد.
حتی سلطان درنده ی هوی نفس ادعای خدایی کند.
همان گونه که فرعون دعوی خدایی کرد.
و اگر امروز بتان خدا شدند و مردم بت پرست
به خاطر سلطنت نفس أماره ی درنده چنین شد.
و رفتن به راه حق خلاف حرکت به سوی هوی و میل است.
که راه هوی و میل ،کفر آور است.
و کفران نشانه ی آن باشد که نفس أماره بر انسان سلطنت می کند.
و باید با پیروی از سلطنت پیامبر(ص) سلطنت نفس خود را اداره نمود.
و با پذیرش سلطنت حق مطلق بر نفس خود
به مقام تعالی و قرب حق نائل آمد.
رب مهربانم ما را در پذیرش سلطنت حق مطلق یاری بفرما
متشکرم یا من استقرت الارضون بأذنه
متشکرم یا غفران
26ام شهریور, 1402رب مهربانم سلام.
متذکر شدیم که انسان پنج حالت تحول را پشت سر می گذارد.
1.از نیستی و عدم و بدون درک است.
2.ایجاد و ظهور روح وجود درجسم و ظهور درک
3. تعلق و انس روح به جسم
4. جدایی روح از جسم و مفارقت به واسطه ی مرگ
5.إعادت و پیوستن روح و جسم در قیامت
همان گونه که می دانیم دانه ی انگور در خاک مادی کاشته شود.
و چندین مرحله ی تحولی پشت سر گذارد.
تا از دانه و گل و میوه به کشمش و عصاره ی انگور رسد.
پس روح نیز در مزرعه ی تن خاکی قابلیت ارتقا و تحول اعلی را دارد.
تا به نفس مطمئنه رسد.
که اگر خاک گلدان و محیط آن خاک اصلاح گردد.
قابلیت رشد هزار گیاه رنگارنگ معطر و زیبا را بیابد.
قالب تن خاکی دنیا به چهار عنصر خاک و آب و آتش و باد مجهز است.
و رب مهربان این چهار عنصر را در خاک تن تعبیه نموده
اما در تن خاکی عنصر خاک و آب بیشتر غلبه دارد.
و هر دو عنصر،محسوس و قابلیت
جذب کثیفی،کدورات و ظلمات را دارد.
و در ماهیت و قالب روح بیشتر از دو عنصر باد و آتش غلبه دارد.
دو عنصر باد و آتش که در روح غلبه دارد.
هر دو نامحسوس و لطیف است.
که وقتی روح با دو عنصر باد و اتش در قالب تن خاکی
با دو عنصر خاک و آب تعلق می گیرد.
جمعا چهار عنصر در اتحاد روح و جسم مشاهده گردد.
دو عنصر خاک و آب در تن خاکی جسم محسوس اند
و قابلیت جذب آلودگی و پلیدی را دارند.
و رب مهربان بر قالب کدر جسم خاکی
قالب لطیف و نورانی روح را نشاند.
رب مهربان می دانست که شاکله ی انسان
که ترکیبی از روح لطیف در جسم ضخیم و غلیظ و کدورت زا است.
می تواند قوت و ضعف یکدیگر را برطرف نماید
و باعث ارتقا یکدیگر گردد.
روح و جسم چون گرد سوزی از دو بخش1. روغندان(خاک و آب)
و 2. روح (نورگاه(باد و آتش))ساخته شده بود.
که با همکاری جسم و روح چراغ تن و نور تن نفس را روشن می کرد.
و روح نور آن را قوت وضعف می داد.
و رب مهربان از انسان ها انتظار داشت
که جسم خاکی خود را همچون روح لطیف و شفاف سازند.
یعنی تن خاکی نورانی و لطیف گردد.
به گونه ای که با نظاره بر این خاک لطیف پاک شده
از ظاهر انسان و خاک لطیف شده
به باطن و مرتبه ی روح لطیف او پی برد.
که در روز یوم تبلی السرائر(روزی که ظاهر و باطن ها آشکار گردد)
پس قالب جسم خاکی باید مانند روح لطیف و نورانی و زلال گردد.
و انسان با تن خاکی با عنایت رب مهربان
تبدیل به جام جهان بین دو عالم گردد.
پس انسان قابلیت داشت در سایه ی
روح امانت گذارده ی رب مهربان در تن خاکی
چهار عنصر خاک و آب و باد و آتش را به نور مبدل سازد.
و یا چهار عنصر را به گل باتلاق کاهلی و سیلاب نفس درنده
و طوفان نفس سرکش و آتش نفس جهان سوز مبدل سازد.
رب مهربانم،همه ی انسان ها را در اصلاح و ارتقا نفس أماره
هدایت و حمایت بفرما
متشکرم یا غفران
متشکرم یا من تشققت الجبال من مخافته
26ام شهریور, 1402رب مهربانم سلام
متذکر شدیم که انسان از عدم تا حضور در قیامت
پنج تحول را پشت سر می گذارد و تجربه می کند:
1.از نیستی و عدم بوده 2.روح از وجود مطلق
بر عدم و نیستی انسان وارد گردد.
3.روح أعلم بر جسم خاکی تعلق گیرد.
4.در زمان مرگ أنس روح به جسم پایان یابد و جدا گردد.
5. حالت إعادت و بازگشت جسم به روح در قیامت
وقتی بر نیستی و عدم شئ نور حق ظهور یابد.
بر خاک بی درک، درک و شعور ظهور یابد.
گویی نور مطلق،روح را در مکانی
کوچک و محدود و مقبوض ساکن سازد.
و روح لطیف و وسیع در جسم خاکی از لطافت
به سستی و کدورت و غلظت و ضعف مبتلا گردد.
و روح در تن خاکی ،نه جای عروج دارد و نه جای وسعت
و تازه باید جلوی درنده گی نفس أماره را بگیرد.
تا لطافت روح را نسوزاند و به قساوت بدل نکند.
روح أعلم ،معرفت ها ،وسعت ها و علم ها داشت
از صفات ذات،که از عالم علوی فرا گرفته بود.
و روح عالم و أعلم به خود و عالم بود.
و با صفات ذات حق، و با صفات اراده ی مطلق حق
و با صفات حی مطلق حق و با صفات تکلم مطلق حق
و با صفات سمیع مطلق حق و صفات بصیر مطلق حق
و با صفات علم مطلق حق و با صفات قدرت قادر مطلق حق
و با صفات باقی ابقی مطلق حق آشنا شده بود.
و چون روح أعلم در تن أسفل ساکن شد.
استعداد ها و وسعت ها و ذوقش
به واسطه ی جسم خاکی تن محدود و ضعیف گشت.
پس روح أعلم در جسم خاکی ساکن شد تا بیاموزد
و نفس أماره را رام و تربیت نماید.
و از چهار دکمه ی انتخابی در روح با اختیار انتخاب نماید که:
1. دکمه ی نفس أماره 2. دکمه ی نفس لوامه
3. دکمه ی نفس ملهمه و 4. دکمه ی نفس مطمئنه
کارآمد ترین دکمه را و مفید ترین آن را
در تربیت و ارتقا روح انتخاب نماید.
روح در عالم علوی علم به کلیات علوی داشت.
و زمانی که در معدن تن خاکی
که آغشته به تعلقات مادی بود.ساکن شد.
با جزییات عالم ماده به شناخت معرفت صفات أسماء رب نائل آمد.
وقتی روح در تن مادی و خاکی ساکن شد
به تفاوت آزادی در آسایش ابدی و پرواز در عرش أعلی
با دنیای مادی خاکی ثقیل،پر از دامگاه ها،محدودیت ها
تعارض ها،تزاحم ها،تفاوت ها،تضاد ها،توحش ها،ظلمت ها،تعدی ها
تبدیل شدن روح انسان از لطافت به قساوت و ثقالت ها آشنا گردید.
و روح آموخت که چگونه خود را
در تن خاکی محدود و مقبوض وسعت دهد.
روح در این دنیا و در تن خاکی با صفات أسماء رب الهی
چون رزاق،رحمان و رحیم و غفار و ستار
و منعم و محسن و وهاب و تواب آشنا گشت.
و فقط روح در مدرسه ی نیاز های تن خاکی
با اسماء الهی آشنا می گشت.
روح در این دنیای خاکی آموخت
که یا روح باید جسم خاکی و نفس أماره را بزرگ و ارتقا دهد.
و اگر روح سستی نماید. جسم خاکی مبقوض
وسعت روح را ضعیف و محدود سازد.
و در روح شریف چهار مرتبه ی نفس از جانب خدای مهربان تعبیه شده
که اگر نفس در طفلی و کاهلی و سستی متوقف ماند .أماره گردد.
و اگر بر تلاش و سعی خود،اندکی بیفزاید
و نفس أماره را مورد توجه و تنبه قرار دهد.
به لوامه ارتقا یابد.
و اگر نفس لوامه را مورد تربیت بیشتر و ارتقا قرار دهد.
به مقام ملهمه رسد.
و اگر روح دستورات شریعت حق را به طور کامل اجرا نماید.
به مقام مطمئنه نائل گردد.
پس رتبه ی روح نفس هر انسان،نشانه ی آن است که
تا چه درجه ای برای ارتقای نفس خود،زحمت و تلاش نموده است.
و شاخه های تعلقات نفس رنگارنگ خود را
تا کدام وسعت حذف و محو و ریشه کن ساخته است.
و افسار نفس را تا چه درجه ای محکم به توکل رب بسته است.
رب مهربانم همه ی انسان ها را
در رام کردن نفس سرکش موفق بدار
متشکرم یا من تشققت الجبال من مخافته
متشکرم یا من انقاد کل شئ من خشیته
25ام شهریور, 1402رب مهربانم سلام
انسان از حالت عدم تا حضور در قیامت
پنج تعویض حالت را پشت سر می گذارد.
1.حالت عدم انسان : که نیستی و شیئ بی درک است.
2.ایجاد و وجود روح در عدم:تعلق روح به شئ بی درک
3.ایجاد تعلق روح در جسم خاکی :
از چهار ماهگی و ظهور شعور در انسان
4.حالت مفارقت و جدایی روح از جسم هنگام مرگ
5.حالت اعادت و پیوستگی حضور روح و جسم در قیامت کنار هم
این پنج سفر و حالت و تحول:
1. عدم2.از عدم به وجود و3.از وجود به تعلق
و4. از تعلق به مفارقت و 5.از مفارقت به اعادت
از بهر این باشد که انسان در سفر از عدم به روح و وجود
با صفات ذات حق آشنا گردد.
و در سفر از روح به جسم و تعلق
به معرفت صفات أسمای الهی دست یابد.
و درک نماید که انس واقعی انس به حضرت حق است نه جسم
و مفارقت واقعی از عالم سفلی باعث تعالی انسان گردد.
و در هر سفر و تغییر حالت معرفت و شناخت انسان ارتقا یابد.
و در برگشت هنگام مرگ به عالم علوی به شناخت و معرفت ذوق رسد.
از آن جهت که با میل و رغبت فراوان
به سوی عالم علوی و حضرت حق عروج کند.
در سفر به مسکن علوی از آن جهت ذوق یابد
که به رفاه و حمایت در نور ابدی حق رسد.
و از ثقل و کثیفی و ظلمت و کدورت خاک خلاصی یابد.
پس لباس تن خاکی مدرسه ی آموختن علوم و جهد و تلاش
از بهر ارتقای روح در جسم خاکی است.
که از تأثیر و تأثر جسم و روح نمایان گردد که کدام یک
بر دیگری تسلط دارد.
آیا جسم و نفس أماره سلطان است و روح را به زمین فنا کوبد
یا روح علوی سلطان است و جسم
و نفس أماره را به افسار کشد و رام نماید
رب مهربانم بر همه ی ما انسان ها رحم فرما
و یاری نما تا نفس أماره ی خود را رام نماییم.
متشکرم یا من انقاد کل شئ من خشیته
متشکرم یا من خضع کل شئ لهیبته
25ام شهریور, 1402رب مهربانم سلام
زمانی که حضرت آدم (ع) یک دانه ی گندم علوی را خورد
به أسفل دنیا هبوط و سقوط و تنزل کرد.
که در قبل متذکر شدیم که هفت دانه ی هوی و میل آور
که در نفس أماره وجود دارد.
که عبارتند از:1.میل و حرص مال اندوزی
2. میل و طمع به أنانیت و قدرت دور و دراز
3.میل به شکم پروری 4. میل به کاهلی 5.میل به شهوات
6. میل به أولاد
7. دام زنان و مردان أشقیاءسرکش(شیطان های انسی نظر وعمل)
حال اگر از هفت دانه ی هوی و میل آور که در نفس أماره قرار دارد.
اندکی سوءاستفاده و افراط کنیم
چه سقوطی و تنزلی دامن نفس أماره را بگیرد.
و برای همیشه ارتقا و تعالی نفس أماره را خاموش و متوقف سازد.
حضرت آدم (ع) به اندازه ی مصرف دانه ای عصیان کرد.
در حضور حضرت حق و بهشت که باید
کامگاه باشد برای حضرت آدم(ع)
به دامگاه شیطان مبدل گشت و او هبوط کرد.
حضرت آدم(ع) به اندازه ی مصرف دانه ای
رب مهربان را فراموش و غفلت کرد.
و شیطان از آن لحظه ی اندک و دانه ی کوچک
برای سقوط و تنزل مقام حضرت آدم(ع) بهره برد.
و اولین و آخرین ضربه را با هم بر حضرت آدم(ع)زد.
و او را در عالم أسفل ماندگار کرد.
و زمانی که حضرت آدم(ع)خود را اصلاح کرد و توبه کرد.
تازه به رتبه ی اِصطفی آدم رسید.
این هفت دانه ی هوی و میل آور اگر رشد افراطی یابد.
هفت در جهنم و هفت طبقه ی جهنم را بسازد.
هفت دانه ی هوی و میل آور را
در نفس أماره ی همه ی انسان ها گذاردند
و ابتلا و آزمایش با نتایج رشد هفت دانه ی
هوی و میل آور در نفس أماره آغاز گشت.
تا معلوم گردد کدام انسان این هفت دانه ی هوی و میل آور را
با اجرای دستورات شریعت حق اصلاح و ارتقا و اعتدال می دهد.
و نفس أماره ی درنده هفت شاخه را
به نفس لوامه و ملهمه و مطمئنه مبدل می سازد.
این هفت دانه ی هوی و میل آور در هفت عضو انسان
از مقام نظر و درک به مقام عمل و رفتار مبدل گردد.
پس انسان ها می توانند نفس أماره ی مجهز
به هفت دانه ی هوی و میل آور را با اجرای دستور شریعت حق
به هفت ثمره و هفت در بهشت
و به صفات خداپسند و متعالی و بالا مرتبه مبدل سازند.
از آن جا که اجرای دستورات شریعت حق نورزا است.
و افاضه ی نور از فیض حضرت حق نماید.
نور حق بر هفت دانه ی هوی و میل آور نفس أماره افتد.
و آن را مبدل به هفت دانه ی بهشت زای سعادت آفرین گرداند.
و اجرای دستورات شریعت حق در انسان کشش و میل
به سمت تقوی و تزکیه ایجاد نماید.
و نفس أماره ی هفت شاخه ی درنده را خاموش و ضعیف گرداند.
که وقتی نفس أماره خاموش و ضعیف گشت
نور افاضه ی حضرت حق و نور أعمال اجرای شریعت حق
نفس أماره را به نفوس و مراتب لوامه و ملهمه و مطمئنه ارتقا دهد.
و با افاضه ی نور رحم حق و مراقبت عبد و نهی افراط نفس رنگارنگ
حاصلش حصول جنت المأوی باشد.
رب مهربانم همه ی ما انسان ها را
مسلط بر نفس سرکش و درنده بگردان
متشکرم یا من خضع کل شئ لهیبته