متشکرم یا من ذل کل شئ لعزته
24ام شهریور, 1402رب مهربانم سلام
دو گروه معاد دارند: 1.گروه سعادتمندان و 2.گروه شقاوتمندان و أشقیاء
1. گروه سعادتمندان که راضی بودند
به آن چه حق برایشان در نظر گرفت
و مخالف نفس درنده حرکت می کردند.
و در جاده ی طاعت و رضایت و عشق به حق
و تابعیت از شریعت حق حرکت می کردند.
و به دیار صادقین و عند ربهم یرزقون وارد گردند.
2. گروه أشقیاء نیز دو طایفه اند:1. شقی عوام 2.أشقی خواص
1. عوام شقی که به پیروی از نفس تأکید دارند
و بر مخالفت با فرمان حق اصرار
و در جاده ی عصیان حرکت کرده
و در درکات دوزخ به صورت حیوان معاد کنند.
که در دهان حرام ریختند و بر زبان حرام گفتند.
و در شهوترانی روی بهائم سفید کردند.
و این گروه فقط بر نفس خود و خدا ظلم نمودند و نه بر نفس دیگران
و دو نوع ظلم داشتند:ظلم بر نفس خود و ظلم بر خدا
ولی رب مهربان بر آن ها امکان اجازه ی شفاعت نبی(ص) قرارداد.
2.خواص أشقیاء،همان کافر و منافقینی که همه ی همت خود را
بر طلب دنیا و کسب تعلقات و لذات و شهوات نفسانی و حیوانی گذارده
و پشت بر دین نمودند و دین را به دنیای أسفل فروختند.
و امکان شفاعت ندارند، زیرا این گروه سه نوع ظلم داشتند:
1. ظلم به نفس خود،2 ظلم به خدا در کفران
3.ظلم به نفوس و اموال انسان ها ی دیگر
و گستره ی ظلمشان در سه حیطه وسیع تر است.
و همه ی عمر را در راه کسب کفر،بر سماجت و پافشاری اصرار نمودند.
و در تولید و ایجاد و اشاعه ی مکر و حیله پیوسته تلاش نمودند.
و سرمایه گذاری کردند.این دسته ی أشقیاء جهال اند.
که خبث عقیده و فساد توهمی و فسق در معامله دارند.
و از نَفَس های متعفن کفار و منافقین هزار شبهه و بدعت
و شک و نقص و خلل در ایمان انسان ها ظهور و ایجاد گردد.
و نفس آن ها مستعد کفر و مکر و شومی است.
و شومی شقاوت ایشان در اعتقاد دیگران سرایت کند.
استاد مکر و حیله و غفلت و معصیت اند.
و منافق صفت نفاق دارد یعنی ،دروغگوی عهد شکن خیانتگر
و أشقی یعنی استاد تعلیم کفر، که هم کفر و کفران را تعلیم می دهد.
و هم آن را اشاعه و گسترش می دهد
و در راه اشاعه ی کفر سرمایه گذاری می کند.
و منافق خود را مسلمان معرفی نماید.
و أشقیاء و منافقین از هفت دام در دنیا برای پیشبرد مقاصد
شیطانی خود بهره می برند:1.دام مال اندوزی2. دام أولاد
3.دام زنان و مردان أشقیاء سرکش(شیطان های إنسی نظر و عمل)
4. دام شهوات 5.دام مقام و قدرت و آرزوی طول و دراز
6. دام شکم پروری 7. دام کاهلی
که شیطان فقط مکر نظری داشت و أشقیاء هم مکر عملی و نظری
و مقام أشقیاء در نیرنگ وشینطشان
در عمل و نظر از شیطان خطرناک تر است.
که افتادن در یکی از این دام ها و صفات مذموم کافی است
که مقام انسان را از بهائم، به پایین تر رساند.
و انسان معاد حیوانی داشته باشد
و در قیامت به صورت حیوان ظاهر گردد.
رب مهربانم ما را از افتادن در دام های شیطان ( مکار نظری )
و اشقیاء ( مکار نظری و عملی ) محافظت بفرما
متشکرم یا من ذل کل شئ لعزته
متشکرم یا من استسلم کل شئ لقدرته
24ام شهریور, 1402رب مهربانم سلام
حضرت جبرئیل(ع) تا پشت مکان أو ادنی متوقف گشت
و او اجازه نداشت وارد آن حریم شود.
ولی به انسان و حضرت نور محمدی (ص)
اجازه بر ورود به مقام قرب فرمودید.
که فقط انسان لیاقت و اجازه داشت
هم صحبت حضرت رب الحق گردد.
پس روح و نفس انسان تا مقام قرب أو ادنی
جای رشد و صعود و عروج داشت.
و این روح گنجایش و وسعت و ظرفیت تقرب داشت.
همه ی أهل عالم علوی گفتند که این انسان،ظالم
ومکان اسفلی است و به عالم أعلی نرسد.
و رب مهربان فرمودید که مقام انسان
از همه ی موجودات بالا تر است.
و انسان خلیفه ی نفس خود و خلیفه ی دنیا
و خلیفه ی آخرت خود می باشد.
در این سه جا او پادشاه و فرمانروای خود است.
و بر خلقت انسان،راضی گشتید و فرمودید:
(تبارک الله أحسن الخالقین)
و انسان خاکی أسفل را بسیار گرامی داشتید
زیرا علم داشتید که اگر انسان أسفل خاکی
جهد و تلاش کند در مسیر دستورات حق
روح او ،مقام أو أدنی علوی را درک نماید.
رب مهربان انسان را با همه ظلومی و جهولی و کفوری
بسیار دوست می داشت و با جذبه ی حمایت و عنایت
حضرت حق ،او را تا أو أدنی به عروج می رساند.
و نیستی انسان را در هستی مطلق حق می آمیخت
و نفس مطمئنه و مقام أو أدنی مقام انسان هایی است که
همه ی صفات مذموم و قساوت ساز و آتش ساز را
در خود کشتند و محو نمودند.
نور مطلق شدند و به نور مطلق پیوستند.
از نور آمدند و نور شدند و نور ماندند و به نور پیوستند.
حال انسان،تو خود می دانی که نفست قساوت آتشین دارد.
یا نور غرق در نور مطلق است.
که خیر و شر بر تو روشن گردید.
و رب مهربان بر نفس قسم یاد کرد.
که این نفس،فجور و خیر و شرش را می داند و می فهمد.
رب مهربان،همه ی انسان ها را در درگاه رحمتت
مورد رحم و تعالی قرار بده
متشکرم یا من استسلم کل شئ لقدرته
متشکرم یا من تواضع کل شئ لعظمته
24ام شهریور, 1402رب مهربانم سلام
قبل از آن که روح انسان در قالب تن ساکن شود.
آن را بر انواع آتش ها و مراتب نور ها
و خیر و شر آن ها آگاه ساخته و تعلیم فرمودید.
که گاه آتش نشانه ی آتش غضب باشد.
و گاه نشانه ی آتش غلبه ی صفت شیطنت شیطان باشد.
و گاه آتش قهر باشد و گاه آتش حسد و آتش کینه
وآتش نفاق و آتش نیرنگ و آتش خدعه و آتش دروغ
وآتش فساد وآتش قساوت و آتش لعانت و آتش کثیفی
وآتش رذالت و آتش ظلمت و آتش تکبر و تمرّد و آتش عصیان
و از مراتب نور به روح انسان تعلیم فرمودید.
از نور عدالت ،نور سخاوت،نور شهامت،نور شهادت،نور شجاعت
نور صیانت،نور غیرت،نور سعادت،نور وساطت،نور شریعت
نور معرفت،نور نبوت و امامت،نور ولایت،نور لطافت،نور محبت
نور هدایت،نور شعف،نور وجد،نور ذوق،نور شوق،نور ذکر،نور نماز
نور وضو،نور زکات،نورحج،نور اسلام،نور غسل
نور عبادت، نور قضاوت،نور جهاد،نور ایثار،نور علم،نور رحم و…
و حال خود قضاوت کن که کدام نور ایجاد لطافت
و کدام آتش ایجاد قساوت نماید.
و مراتب لطافت و مراتب قساوت روح را قیاس نما
مراتب از لطافت نور نفس تا قساوت نفس آتشین
تبدیل شدن نور لطیف علوی به سنگ آتشین قسی سفلی
رب مهربان در این سیر عوالم روح از آفاق تا انفس
بر خیر و شرهای نفس تعلیم فرمودید.
و بر نفس های أماره و لوامه و مطمئنه قسم یاد کردید.
و هر کس بر حسب صداقت با نفس خود بر آنچه آموخت
یا وفای به عهد کرد در امانت داری نفس خود
یا به عهد وفادار نماند و در شرارت نفس خود کوشید.
و هر روح نفس خود را با اختیار خود
به أماره گی و لوامه گی و مطمئنه گی رساند.
پس هر نفسی بنا بر تلاش و جهد خود
و میزان استعانت از رب،
به استحقاق و ارتقا و تعالی مرتبت در نفس خود رسد.
رب مهربانم ،همه ی ما انسان ها را در ارتقای نفس خود یاری فرما
متشکرم یا من تواضع کل شئ لعظمته
متشکرم یا جامع
23ام شهریور, 1402رب مهربانم سلام
رب مهربانم از همه ی عوالمی که خلق فرمودید
در انسان هم به ودیعه گزاردید.
و انسان را جامع العوالم و عالم العوالم خلق کردید.
و انسان را در عالم روح بر همه ی عوالم افلاک
انجم و عناصر و بهایم و نباتات و عوالم مقام انسان
و خیر و شر انسان سیر داده و آگاه ساختید.
و انسان در این عوالم سیر کرد
و با خیر و شر عوالم و حقایق آگاه شد و ان را پذیرفت.
رب مهربان انسان را از علم عوالم و خیر و شر آن آگاه ساختی
تا انسان بار امانت را باآگاهی بپذیرد.
و در روز قیامت حق،کوتاهی ها بر نفس خویش را بپذیرد.
و انسان فجور و تقوا را دید و آموخت
و خیر و شر آن را پذیرفت.
رب مهربان روح انسان را قبل از تعلق به تن خاکی
در عالم عناصر سیر دادید
و با چهار عنصر خاک،آب ، آتش و باد آشنا ساختید.
و انسان را با خیر و شر و نفع و ضرر این عناصر
آگاه ساختید و تعلیم فرمودید.
وقتی روح را بر عالم عناصر بر عنصر خاک سیر دادید.
و خیر و شر خاک را به انسان تعلیم فرمودید.
فرمودید که صفات خاک پر از نشیب ها،چاله ها و موانع
ظلمات، خرابه ها،امور فساد آور،امور کدورت آور،کثیفی و ثقل است.
با توجه به این که خاک تن شرور است .
قابلیت لطافت،پاکی و لطیف شدن را دارد.
و انسان می تواند با کمک روح لطیف خود که از عالم علوی است.
خاک ظلمانی شرور تن را به خاک لطیف و علوی مبدل سازد.
و به عنصر خاک تعالی بخشد در معدن تن خاکی
در سفر سیر و شناخت بر عالم عنصر آب
به انسان تعلیم فرمودید که چون آب پاک و زلال بماند.
و از امیال بگذرد و توقف نکند.
و به حرکت و تلاش برای خالص شدن و تعالی ادامه دهد.
که توقف در امیال کدورت زا و لطافت زدا است.
در سفر شناخت به عالم عنصر آتش که روح انسان را سیر دادید.
و به او خیر و شرش را تعلیم فرمودید.
و در این سیر انواع آتش ها و شعله ها و گرمی ها و حرارت ها را
به انسان تعلیم فرمودید.
از خیر و شر آتش ،که آتش خشم و شعله ی غضب وآتش کینه
مذاب آور است و دود حسادت باعث خفقان نفس می گردد.
و فرمودید از گرمای محبت و حرارت و نور عشق معنوی
و دوری از آتش عشق مادی و در سفر شناخت عالم عنصر
هوا و باد،از خیر و شرش تعلیم فرمودید.
و به انسان فرمودید که انسان مراقب باشد.
تا افراط در میل و هوی نفس چون باد او را نبرد.
و چون طوفان به هر سو و جهت پرتاب ننماید.
و مراقب امیال سرکش خود باشد.
تا چون تند بادی معدن تن را فرو نپاشد
و بنیان نفس سرکش را از ریشه جدا نسازد.
در سفر به افلاک و آسمان ها روح انسان را
قبل از آن که در قالب تن ساکن سازید.
به عالم افلاک و آسمان ها سیر دادید.
و خیر و شرش را به او تعلیم فرمودید.
و فرمودید که ای انسان جای روح تو در اسفل تن و زمین نیست.
و باید یاد بگیری که بر اوج آسمان ها
و عوالم عروج و صعود کنی و تعالی یابی
که خانه ی تو عالم علوی است و فریب عالم اسفل را نخوری
و به خواب غفلت نروی
و در سیر و سفر روح انسان بر عالم ملکوت
و ستارگان و کهکشان ها به انسان فرمودید که
از ستارگان و ملکوتیان بیاموزد همراهی و همدلی با رب مطلق را
و گرد کعبه ی حق گردد و نه گرد میل نفس سرکش
تا عروج و تعالی یابد.
در سفر روح انسان بر عالم بهایم و چهارپایان
به انسان تعلیم فرمودید که هر صفت مذموم در نفس انسان
به شکل چهار پایی در قیامت ظاهر گردد.
و اگر در قیامت به شکل چهارپا ظاهر شد.
نشانه ی آن باشد که آن صفت حیوانی
در او ملکه و غالب و فرمانروا گشته است.
و در سفر بر عالم نباتات،به روح انسان تعلیم فرمودید که
از گیاهان حرکت و رشد و ارتقا به سوی نور و مفید بودن
و طراوت و سبزی و تلاش و شکوفایی و زنده شدن در بهار
و ثمره بخش و مفید فایده بودن در تابستان
و مردن در زمستان را که هر یک نشانه و پندی است
در طبیعت ،که بیاموزد و عبرت گیرد.
و خیر و شر این سفر ها را به یاد بسپارد و عبرت گیرد.
ولی من انسان بازیگوش همه ی نصایح و تعالیم
عالم علوی را فراموش کردم.
ای رب مهربان بر من ظلوم و جهول و کفور با عنایت خود رحم بفرما
متشکرم یا جامع مهربان
متشکرم یا سامع
23ام شهریور, 1402رب مهربانم سلام
رب مهربان همه ی سطوح عالم خلقت مراتب و درجات و تعالی دارد.
و هر موجود بنا به تلاش و پشتکار و همت خود و عنایت حق
به تعالی درجه خلقت خود می رسد.
در رتبه و مراتب نفس ارواح از رتبه
یک تا سه یعنی( مطمئنه،ملهمه،لوامه)
افاضه ی فیض نور حق تعالی را
بنا بر رتبه و درجه مراتب نفس دریافت می نمایند.
و ذکر کردیم که 1. ارواح نفس مطمئنه 2. ارواح نفس ملهمه
و 3. ارواح نفس لوامه به سه زیر شاخه
و گروه تقسیم می گشت که عبارت بود از:
1.گروه ارواح نفس مطمئنه ی یمین(عقل) که ظهور عقل
به بالاترین درجه ی تعالی ظهور یابد.
2.گروه ارواح نفس مطمئنه شمال(هوی) که ظهور سطوحی
از استفاده از امیال به اعتدال برای رفع نیاز های اساسی و ضروری
3.گروه ارواح نفس مطمئنه سابقون
(ظهور عقل عاشق رب در مرتبه ی اعلی)
مراتب گروه ارواح نفس ملهمه که ذکر کردیم.
1.گروه ارواح نفس ملهمه یمین(ظهور عقل در درجه بالا)
2.گروه ارواح نفس ملهمه شمال( هوی)ظهور سطوحی
از استفاده امیال بر اساس نیاز های ضروری و اعتدال و ضرورت
3.گروه ارواح نفس ملهمه سابقون
(ظهور عقل عاشق رب به درجات بالا)
مراتب گروه نفس لوامه که ذکر کردیم.
1.گروه ارواح نفس لوامه یمین(ظهور عقل مبتدی)
2.گروه ارواح نفس لوامه شمال(پیروی از هوی در سطح متوسط)
3.گروه ارواح نفس لوامه سابقون
(ظهور عقل عاشق رب بر درجات مبتدی)
همان طور که در مطالب بالا ذکر شد.
ظهور عقل در ارواح نفس مطمئنه به سطح اعلی تعالی
و در ارواح نفس ملهمه،ظهور عقل در سطح متوسط به بالا
و در ارواح نفس لوامه ،ظهور عقل در سطح مبتدی می باشد.
و این مراتب حاکی از آن است که به میزانی
که روح در جهت قرب حق تعالی تلاش و جهد نماید، تعالی یابد.
به همان میزان ظهور و تکامل عقل او وسعت بیشتری می یابد.
و علوم بیشتری را عالم می گردد.
ولی رتبه ی ارواح نفس اماره که با رتبه ی چهار نزولی و سقوطی
ارواح عاصیان و کافران و منافقان است.
به دلیل این که این گروه تابعیت و رتبه ی نفس اماره دارند.
پیروی از حق و رب نداشتند.
عقل در آن ها ظهور نمی یابد.
و توهم و فکر های توهمی که اساس اکاذیب شیطانی دارد.
و اساس عقلی و دینی و حقیقی ندارد ظهور می یابد.
و فرد را تابع توهمات شیطانی می نماید
نه حقایق عقلانی و شریعت دینی
به سه زیر شاخه ی نزولی تنزل دارد:
1. گروه نفس اماره یمین(ظهور توهم و فکر بر اساس اکاذیب)
و اراده و تصمیمات و عملکرد آن ها
بر اساس تصورات توهمی کذب اجرا می گردد.
2.گروه نفس اماره شمال(که هوی و میل افراطی را به دنبال دارد)
و انسان متوقف در اماره ،امیال و وسوسه های رنگارنگ را
سلطان خود قرار می دهد
و بر مرکب حرص بی پایان و طمع بی پایان
و تکبر بی پایان وبی حیایی بی پایان سوار می گردد.
و با انتخاب افراطی امیال و افراط در تأمین
نیاز های بی پایان نفس أماره به سوی هاویه حرکت می کند.
3. گروه نفس أماره سابقون(که با ظهور شدت عشق مادی که
از افراط گذشته و در توهم ورزی و تعلق دنیوی و شدت در میل ورزی
نفس انسان را مبدل به آتش شداد ،شعله ور ،هار
درنده خوی می نماید.)
پس حرکت نفس أماره در هر مرتبه و وارد شدن به هر زیر شاخه
با تنزل و سقوط و نزول در نفس اماره و با شدت و افراط
ظهور رذائل مذموم و عدم ظهور عقل و ظهور توهم همراه است.
و در تابعین و متوقفین در نفس أماره
توهم به جای عقل در آنها ظهور می یابد.
جسم و روح خود را به جای نور عقل با آتش توهم مجهز می سازند.
و نفس أماره ،خلقت شده از جنس نور خود را
در زمان تولد به آتش هاویه در زمان حیات مبدل می کند.
به گونه ای که در انسان متوقف و تابع نفس أماره
صفات مذمومی ظهور پیدا می کند
که تولید آتش درونی و تولید آتش بیرونی می نماید.
و آتش این صفات مذموم ،فرد را از درون می سوزاند.
و نفس أماره در او تبدیل به اژده های آتشینی شده که
بیرون و اطراف فرد را نیز به آتش می کشد.
و فرد متوقف مانده در نفس أماره دچار هاری حرص شده
و با افراط زیاد،طمع خوردن أموال همه ی انسان ها را دارد.
و سیری ناپذیر گردد و مانند افراد حسد ورز که با آتش افراط
حسد خود،تمام روابط فردی را قطع کرده و می سوزاند.
و هیچگاه به آسایش نمی رسد.
و آتش افراطی تکبر که فرد متوقف شده در نفس أماره را
مانند فرعون به جایی می رساند که از تکبر ادعای خدایی می کند.
و این افراط در امیال پروری نفس أماره تا کجا می تواند
خود عاجز نفس را به یک مغضوب و ضالین آتشین تبدیل کند.
پس توهم کاذب در انسان های متوقف در نفس أماره
انسان ها را به مغضوبین و ضالین تبدیل نماید.
ای رب مهربان،در تربیت نفس أماره و تسلط بر آن ما را یاری فرما
متشکرم یا سامع