متشکرم غافر ابدی
16ام مرداد, 1401خدای مهربان صبورم سلام
رب مهربانم سلام،از نعمتهایت تشکر کردم تشکری کودکانه و عاجزانه
تشکری در حد فهم یک کودک
تشکر یک کودک تازه زبان گشوده
کودکی که درک و فهم از سخن خود ندارد
خداوندا،چرا کودک به دنیا آمدم و فهم و درکم کودکانه ماند و رشد نکرد؟
خدایا چرا کودک از دنیا می روم و بزرگ نشدم
و فهمم رشد نکرد وقت رفتن و رحلت رسید؟
خدای مهربانم،خودم در بند تن کوزه ای تاریکم
اسیر بودم و کودک و عاجز هم بودم
از جهت ناتوانی درک،عجز دائم داشتم
ولی رب بزرگ،شیطان هم بر من سوار شد
من کودک و شیطان و نفس سرکش و این همه موانع صعب العبور
رب بزرگم،عالم و حکیم چگونه یک درک کودکانه و رشد نیافته
می تواند از این همه موانع به سلامت بگذرد
و پیروز میدان شود و ربم از او راضی گردد؟
رب بزرگم،نوا و زوزه ی شیطان همه جا شنیده می شد
زوزه ی اغواگرایانه شیطان،
بوی تعفن شیطان و زبان مکر آلود شیطان که بوی زباله می داد
از یک طرف و عجز کودکانه ام
که تا مرگ همراهم بود تاریکی و شکنندگی ام را وسعت می داد
شیطان و نفس سرکشم،باری بر دوش درکم شده بود
درکم به اندازه ی خود عاجز و ناتوانم بود
که شیطان رجیم بیکار بر آن فرود می آمد
و زوزه ی مکر می نواخت
و صفحه ی ضعیف درکم را کدر و تاریک تر می کرد
از طرفی نوای آسمانی نور،بر همدلی و همراهی من شنیده می شد
که من در دوگانگی نور و تاریکی به خاطر عجزم و درک کودکانه ام
همراه تاریکی می شدم و مکدر می شدم.
و تا درکم را دوباره فعال و پاک کنم
روزها از پی هم به تاریکی می گذشت
هر روز باید تاریکی و کدورت صفحه ی درکم را پاک می کردم تا نور ربم را احساس کنم
و باید هر روز و هر روز عقل و قلبم را با نام ربم غسل می دادم
تا شیطان رانده شده در آن بساط شر نیفکند و به همراه نفس سرکش مرا نبلعد
خدایا بر من چه قدر این چالش هر روز گران و توان فرسا بود
از طرفی عجز کودکانه ام و از سویی مکر بی انتهای شیطان بر جهولیتم می افزود
و من باید هر روز خودرا حفظ می کردم و پاک می کردم با نام و یاد ربم
تا از شر شیطان در امان می ماندم
و مثل همیشه،ربم به اندازه ی وسع درک کودکی ام
از من می پذیرفت و مرا یاری می رساند
متشکرم غافر ابدی از مهر ابدیت
و همیشه گدا و محتاج لطف ربم هستم.
متشکرم صانع ابدی
15ام مرداد, 1401رب مهربانم سلام
هر روز که خورشید شگفت انگیز طلوع می کند
و نور رحمت ربم بر عالم جاری می شود
چشم هایم به زیبایی های موزون روشن می گردد
هر روز شگفت زده از خواب بر می خیزم
از این که ذره ای عاجزم
با نعمت های زیبا و شگفت آوری که در وجودم به امانت گذاردید
نعمت هایی که انسان از خلق آن عاجز و از فهم آن ناتوان است
این نعمت ها آن چنان هماهنگ و شگفت انگیز در خدمت من هستند
که توصیف شگفتی آن بر من کوزه ی شکننده ی جهول
بسیار سخت و ناتوان کننده است
از چشمی که در لحظه ای که به دیدن باز می شود که اگر باز نشود بر رنجم می افزاید
چشمی که در قیامت از برخوردم با خود مرا به چالش می کشد
چشمی که به سخن می آید،چشمی که فهم دارد،
چشمی که احساس مند است
چشمی که شاهد است،چشمی که ضبط می کند،چشمی که فیلمبرداری می کند
چشمی که متین است و اداره ی آن بر من نهاده شده
چشمی که در خدمت من است
گوشی که معنا می کند،مترجم است
موسیقی دان است،گوشی که نوت می نوازد
گوشی که بد و خوب را می فهمد
گوشی که مفهوم را انتخاب می کند
گوشی که صوت را کم و زیاد می کند
گوشی که مفاهیم را ضبط می کند
گوشی که سخن می گوید
زبانی که چون سازی مفهوم می سازد
زبانی که با هر حرکتی صوتی متفاوت می سازد و می نوازد
اصواتی که متفاوتند و تکرار ندارند، زبان می سازد
نغمه هایی که تازه و نو هستند
و از زبان ظهور می کند
سپاس قادر ابدی
متشکرم عالم ابدی از تمام نعمت های شگفت انگیزت
قاصر و عاجزم از توصیف قدرت و علم ربم
متشكرم صابر ابدي
14ام مرداد, 1401سلام حليم ابدي
بارها و بارها و هر روز و هر لحظه بر من چشم پوشي فرموديد
و كوتاهي هايم را بخشيديد و پوشانديد بي سبب
و از هر آن چه را كه آشكار شدنش
در من خلل و ضربه ايجاد مي كرد محافظت فرموديد
اشتباهات مكررم را بارها بارها پاك فرموديد و محو فرموديد
هيچ گاه آنچنان كه در شأن ربم باشد
تشكر نكردم،فهم نكردم،صبر نكردم،ادب نداشتم
در حضور ربم،هر اشتباهي را به نمايش گذاشتم حتي به آن افتخار كردم
اشتباهات و كوتاهي ها را تكامل انساني دانستم
بارها بارها ازجاده ي فهميدن فاصله گرفتم
و به تخيل و گمان پناه بردم
بارها از گمان ها ضربه خوردم ولي عبرت و پند نگرفتم
و رب مهربان بخشيد و بخشيد،
پذيرفت و پذيرفت،ياري فرمود و ياري فرمود بي انتها
و در مقابل اعمال بدم،
گشايش و فتح و پيروزي و سلامتي و روزي بي دريغ عنايت فرمود
رب مهربانم،كريم ابدي،جود ابدي،
احسان ابدي،حسن ابدي،لطف ابدي سپاسگزارم
سپاس از مخلوقم و صانعم سپاسي ابدي
متشکرم حلیم ابدی
6ام مرداد, 1401خدای خوبم سلام،رب مهربان و صبور و لطیف سلام
سلام نور مهربان ابدی،سلام خالق شریف
رب مهربانم یاری ام فرما در زمانهایی که به خود ستم می کنم
و به نفسم ظلم می کنم
و دست دوستی به نفس سرکشم می دهم
و از جهولی بازیگوش می شوم
و کوزه ی شکننده بودنم را فراموش می کنم
خدایا،کوزه ای شکننده ام که حدود الهی را نگه نمی دارم
و از حضور ربم شرم ندارم.
و دائم سرکش می گردم
به گونه ای که جهنم،از دیدنم می ترسد و نعره می زند
اگر مراقبت پر لطف و محبت بی منت ربم نبود.
بارها و بارها به اعماق ظلمت فرو می رفتم.
و در عمق تاریکی کوزه ایم محبوس می گشتم.
بارها بارها با یاری انوار مهر شما امیدوارانه بازگشتم از ظلمت
ولی از جهولی و عجولی دوباره و بارها غرق تاریکی ام گشتم.
چرا همیشه انتخابم تاریکی بود؟
کدام ظلومی و جهولی از من جهول تر است.
که تاریکی و خاموشی و ندیدن و نشنیدن و سکوت جاهلانه را بر می گزیند؟
هر روز که فرا می رسد از حماقت ها بود و از ربم حمایت ها
رب صبورم از یاری ابدی و پر مهر شما متشکرم.
متشکرم مونس ابدی
5ام مرداد, 1401ای نور مهربانی سلام،ای مهربان ابدی
که با کوچکترین کار نیک و شکری کوچک بسیار خشنود می گردید.
و برای آن اجر بزرگ مقرر می دارید.
ای بخشش گر مهربان،ای چشم پوش مهربان
ای امین مهربان،ای یاریگر و همیشگی مهربان
ای دوست همیشگی مهربان
ای آسان گیر بی منت
ای برآورنده ی تمام خواسته ها به آسانی
ای با فضل و کرم ابدی
ای پادشاه فضل و بخشش و جود ابدی
ای با کرم و کریم ابدی
که هیچ گاه ذره ای از مخلوقات و موجوداتت ، نعماتت را دریغ ننمودید.
در حالی که به صفت مانع و منتقم بودن نیز متصف بودید.
و قادر به منع بودید.
ولی دائم از رحم برما نثار فرمودید.
ای مهربانی که همواره سختی ها و موانع را به آسانی مبدل می گردانید.
تا رنج نبینیم و آسایشمان دچار آسیب نشود.
ای مهربانی که دائم الخیر ابدی است.
و به توفیق ما از خود ما راغب تر است.
ای راغب ابدی مهربان
با مهرت انس گرفتم.
و دچار انسی ابدی گشتم.
دلخوشم به نور مهر ربم.
تمام لحظات به انس ابدی ربم دلخوشم و شادان
لحظه ای مرا با نفس وحشی ام وامگذار در تاریکی کوزه ایم.
متشکرم ای مونس مهربان ابدی.