موضوع: "تشکر"
متشکرم رب حکیم
7ام مرداد, 1402رب مهربانم سلام
همان گونه که زمین دنیا را استعداد رشد و تکثیر دانه
و پرورش دانه قرار دادی
تا هر دانه هزار دانه گردد و اضافه شود
تن و کوزه ی انسان را هم مستعد ساختی
تا محل پرورش و گسترش اعمال صالح گردد
تا در عالم آخرت کیسه ی سفرم پر از ملزومات اخروی باشد
اگر انسان در زمین تن خاکی اش
تخم و دانه ی معرفت و اندیشه و عمل صالح را
بکارد و پرورش دهد
با عنایت حضور وظهور نور حق
و آب شریعت
ثمره و میوه های
قرب و معرفت را چند برابر برداشت می کند
که عقل و فهم از محاسبه
و درک منافع و خیرات آن عاجز است
خدای مهربانم اعمال دنیا را مهم تر دانستی
و بر عکس العمل های نیک و مفید من
ثواب قرار دادی و آن را خریدی
ای ارحم راحمین
ثواب و اجر قرار دادی
زیرا باید حجاب ها را با کلنگ تفکر کنار می زدم
و با سختی کدورت های نفس را کنار می زدم
و بر آن تسلط می یافتم
و این استخراج آیینه ی نفس برای ربم
بسیار با اهمیت بود
خدای مهربانم
تمام عالم را در خدمت من درآوردی
تا در استخراج آیینه ی معرفتم
ابزاری کم نداشته باشم
و صحیح بکارم و مفید برداشت کنم
و پاداش آن اعمال را
به ثروت اخروی ام بیفزایم
و ذخیره سازی کنم از بحر زندگی اخروی ام
خدای مهربانم
استخراج معرفت در عمق اندیشه ام
به این همه عوالم و موجودات نیاز داشت
که تو برایم خلق نمودی
پس مرا در رسیدن به قله ی معرفت
و استخراج آیینه ی فطرتم تنها مگذار
و یاری فرما
متشکرم ای همدم ابدی
متشکرم رب علیم
6ام مرداد, 1402سلام رب علیم و حکیم
وقتی آیینه ی صیقلی نفخت من روحی ام را
از ملکوت به اسفل زمین انداختی.
آزمایشم این بود
که از اعماق خاک ها و تعلقات خارج شوم.
ومن اعماق تعلقات را برگزیدم و در تاریکی سکنی گزیدم
وزندگی در قالب تاریک کوزه را برگزیدم
و دچار خسران شدم
حتی نخواستم اندکی از کوزه ام سرم را خارج کنم و اطراف را ببینم
و با عوالم دیگر آشنا شوم
ونور حضورت را ببینم
فرمودی دُّرم را(که آیینه ای از روح ربم است)
در کنار زدن حجاب ها می یابم
و آن را پرورش دهم
ولی من نه آن آیینه را یافتم
و نه به خود زحمت دادم تا آن را بیابم
و خود را ارتقا دهم
خاک تنم استعداد سخن با حق را داشت
زمانی که مرا ساختی
و از من عهد گرفتی که درست عمل کنم
و جز راه حق نروم
و مراقب فطرت پاکم باشم
و دُّر معرفت و عقل را پرورش دهم
و آیینه را بعد از مرگ به ربم تحویل دهم
و من بله گفتم و پیمان بستم در آوردن آیینه خودم
همان طور که دانه گندم در خاک استعداد دادی
تا به هفتصد دانه تبدیل شود
خاک من هم استعداد داشت
تا در عالم اسفل روح خود را
هفتصد برابر ارتقا دهم و وسعت دهم
تا بعد از وسعت یافتن
دوباره به منزل ابدی ام
با کوله باری از وسعت و معرفت بازگردم
فرمودی وقتی آینه ی روحم را کشف می کنم
که به دستوراتت عمل کنم
وقتی آیینه ی روحم هفتصد برابر وسعت می یابد که
به دستوراتت عمل کنم
وبا عمل به دستوراتت از قعر عالم اسفل
به علو عالم علوی و اکبر برسم
دستوراتت عبودیت و تواضع بود
تا از درکات خسران به درجات نجات رسم و قرب یابم
اگر مهر و رحم ابدی ات نبود
در عالم خسران ابدی می ماندم
روز ها چشم به محسوسات و مادیات و تعلقات دوختم
و در آن غرق و در آن مشغول هستم
و سحر هنگام به یاد عالم دوست ابدی و مهر ابدی می افتم
و نالان می شوم
و بهانه خالقم را می گیرم
تعلقات دنیا دست و پایم را
برای حرکت به سوی مهر ابدی بسته است
و در قرب مانع بزرگی است
ای یاور در رسیدن به قرب خود
یاری ام کن
که از زیر وزن تعلقات
وباتلاق مشغولیات خارج شوم
متشکرم یا ارحم راحمین
سپاس رب مهربانم
5ام مرداد, 1402رب مهربانم سلام
وقتی روح مطهرت را در قالب کوزه ای تاریکم قرار دادی
و به قعر اسفل انداختی
گویی از آسمان بر قعر دره ای مخوف پرتاپ شدم
وقتی به خود آمدم
چون پیازی لایه لایه
هفتاد حجاب بر کوزه ام پیچیده شده بود
من مانده ام تنها با هفتاد حجاب در هم پیچیده
وامانتم این بود که هفتاد حجاب را از خود بردارم
و به فطرت خالص
که در نهادم به ودیعه الهی گذارده ای دست یابم
آری این امتحان من بود
رب مهربان مرا در این حجاب ها در هم پیچید
و آیینه ی درونم را
چنان خاک دنیا پاشید و خاک دنیا پاشید تاکدر شد
وظیفه ام این بود که به خود آیم
و خود حجاب ها و خاک ها و تعلقات دنیا را کنار زنم
و خود کدورت ها را کنار زنم
کدورت هایی که از رسوبات تعلقات دنیا بود
ولی من زیر حجاب ها و خاک ها
و کدورت های آیینه ی درونم
آرام وبی خیال می خوابیدم
و آیینه ی فکر و اندیشه ام
زیر خروارها حجاب خاکی و تعلقات اسفلی پنهان ماند
انگار نه انگار که عهدی بستم
یادم رفت که وظیفه ام چه بود
چرا آن همه انس و خلوص
تبدیل به ناشکری و کدورت
و تاریکی و تنبلی و رسوبات روحی شده بود
چرا دچار فراموشی شدم
چرا حجاب ها را از روی آیینه ی درونم برنداشتم
چرا خالقم را فراموش کردم
چرا دچار ناشکری و خسران شدم
رب مهربانم
با رحم خود مرا از این تاریکی خارج ساز
تا دوباره نور ظهورت را تماشا کنم
و کدورت ها ی اسفلی تعلقات را کشف کنم
و هدایت یابم
متشکرم رب مهربانم
متشکرم خالق پر مهر ابدی
1ام مهر, 1401سلام رب مهربانم،زمین را در روز شنبه آفریدی
و آغاز تولد زمان در روز شنبه در زمین بود
و زمان را از گردش افلاک پدید آوردی
و چون آسمان ها را آفریدی،گردان آفریدی
افلاک می گردید و می چرخید
و زمان می ساخت بر زمین خاکی
و در روز یک شنبه کوه ها را خلق کردی
و در دوشنبه نباتات و درختان
و در سه شنبه رنج و مکروه را آفریدی
و در چهارشنبه انوار را آفریدی
و در پنج شنبه انواع حیوانات را آفریدی
و در روز هفتم و آدینه در آخر روز که عصر باشد آدم را خلق فرمودید
رب مهربان هدف و نظر آفرینش
و خلقتتان حضور و ظهور نور محمد صلی الله بود
سلطان عشق و نور رحمت،انسان رحمت و محبت
که ربم ایشان را بسیار دوست می دارد
رحمت العالمین که منشأ محبت دنیوی
و منشأ محبت های اخروی از حضور و ظهور اوست
صورت و ظهور عالم ملکوت،شخص حضرت محمد صلی الله
و صورت و ظهور پرتو نور احدیت
کلمه توحید لا اله الا الله است
و سر بعثت انبیا زراعت و کشت ،
تخم توحید در زمین دلها است که دنیا مزرعه آخرت است
محبت حق را بکار تا محبت حق را درو کنی
متشکرم عالم ابدی از راهنمایی و هدایت ابدیت
متشکرم رب و صانع ابدی
25ام شهریور, 1401سلام رب مهربانم و خالق ابدی که در هر روز،
ساعت نو و احوال تازه می آفرینی
تا شاید بنده عاجز و قاصر ببیند و بفهمد و بگوید
آن چیزی را که تو برای آن او را خلق نمودی
روح انسان اگر پاک بماند و من اگر پاک باشم
فقط نور حق و حقانیت در آن جاری شود.
و در نفس ظلوم،گمان و خیال و وهم راه دارد
و در نفس سرکش و درنده ،گمان و خیال و وهم راه دارد.
و اگر من ظلوم به ربم پشت نمایم
مطمئنا وهم و خیال و گمان به من حمله نموده
و اداره ی زندگی ام را به دست می گیرند
که وهم و خیال و گمان دوبال و دو پا و دو دست مداخله ی شیطان است.
که جز این دو دست وهم و خیال شیطان به چیزی بند نیست
همان وهم و خیال شیطانی که من با تایید خود شیطان را تایید می نمایم
رب مهربانم مرا با نفس درنده و کج کار
و کج راه و خیال زا و توهم زا تنها وامگذار
و شیطان را در دسترسی به تولید خیال و وهم
و مکر آلودی اندیشه ام توفقیق مده
و مرا در راندن نفس متوهم و متخیل و شیطان مکر آلود یاری فرما
تا از اتحاد نفس سرکش و شیطان ممانعت کنم و بر آنان چیره گردم
ای ارحم راحمین قادر متشکرم از تداوم یاری ابدیت ای مهربان ابدی