« همیشه سپاسگزارم | متشکرم یا رب » |
متشکرم ای سازنده ی مهربانم
رب مهربانم سلام،از کدام نعمتت بگویم و بابت کدام نعمتت تشکر کنم
که کوزه ا ی عاجز و ضعیفم.
بار ها فرمودید تا هر جای بی راهه رفتی و فهمیدی ،لجاجت نکن و برگرد
چون بی راهه عمیق تر و تاریک تر و تنگ تر وبرایم خطرناک تر است
فرمودی در این بی راهه که می روی
امکان ریزش و لغزش همیشگی وجود دارد.
ولی هر آن که برگردی نور را خواهی دید.
ونور همیشه نمایان است
ولی اگر برنگردی و به اعماق تاریکی و باتلاق ظلمت بروی
نور را نخواهی دید
چون کوزه ی ضعیف هستی
و اگر نور را ندیدی علامت آن است که در تاریکی و باتلاق ظلمت غرق شدی
و امید به نجاتت نیست
ولی من کوزه ی پر مدعا ، به نور پشت کرده و هم چنان
اعماق تاریکی و ظلمت را مقصد خود قرار دادم
من کوزه ی شکننده ی لج باز که با دیدن یک حشره می ترسیدم
و با وزیدن یک باد می لرزیدم
و با آمدن یک رعد وحشت می کردم
و با نیامدن نفسم دچار رعب می شدم
و با زلزله ای هراسان می شدم
ولی در باتلاق گمراهی بوی تعفن گرفتم و رنجییدم
و خفه شدم و شکسته شدم و اسیر شدم و فرو رفتم
و غرق شدم وآزار دیدم
حتی دیگر کو زه ها از من به عنوان سکوی پرش خود استفاده کردند
له شدم و خرد شدم و ترک برداشتم
ولی ندیدم که ربم همیشه حاضر است
و دست مهر ربم را نگرفتم و برنگشتم و عبرت نگرفتم
و شرم نکردم و کمک نخواستم و مثل همیشه با لجبازی
پشت به ربم به مسیر نابودی ادامه دادم
حتی فرشتگان امدادت را به کمک فرستادی دست رد زدم
و گفتم خود می دانم ،خود می فهمم ،خود می توانم
آری،از باد تکبر و تک روی آن قدر پر شده بودم که جز خود را نمی دیدم
راه و روزنه ها به امید و نور و اصلاح را به خود بستم
ودر قفسم کوزه ایم،زندانی خودم شدم
حتی فرمودید، در زندان تنت
لااقل با ربت سخن بگو تا احساس تنهایی نکنی
ولی در خود آنچنان زندانی شده بودم
گویا اتصال همه ی جوارحم از کار ایستاده بود و جوارحم از کار افتاده بودند
اتصال جوارحم قطع شده بود
ارتباط جوارحم خاموش شده بود
آری خودم دکمه خاموش را انتخاب کرده بودم
من مانده بودم و جوارحی که اتصال آن را با منبع نور و رحمت قطع کرده بودم
خدای مهربانم، نادم و پشیمانم مرا درقفس کوزه ایم یک لحظه تنها مگذار
فرم در حال بارگذاری ...