متشكرم يا مانع

2ام مهر, 1402
متشكرم يا مانع

رب مهربانم سلام

دين مسيح انسان را ذاتاخطا كار مي داند 

ولي دين اسلام حق جلاله .

انسان را فطر تا پاك مي داند 

وانسان نا پاكي  والودگي و خطا وپليدي را

از نفس درنده وشيطان آتش زن

از بيرون خود به درون  معدن تن  خاكي مي آورد 

و روح پاك فطري خود را آلوده و بيمار مي نمايد

و اصولا ماده دنيا آلوده گي آوروبيماري زاست

انسان سطحي كه داراي حواس سطحي

و ديدن سطحي و شنيدن سطحي و گفتار سطحي است 

وبراي تعميق حواس ودرك خود تلاش و سعي نكرده

چگونه انتظار درك وفهم عمقي و ظهور عقل در خود را دارد

بدليل انكه شناخت سطحي دارد وبه عمق هر مفهوم نرسيده 

توهم پذير و حزب باد مي گرددوبدون منطق ودليل كافي

هر اطلاعاتي كه با حواس دريافت مي كند

به عنوان  اصل سند در خود و نفسش به اشتباه

ذخيره مي كند ومي پذيرد  وسطحي مي شود

واز رشد ظهور عقل خود جلو گيري مي نمايد 

وتاعقل ظهور نيابد افاضه ي نور لطف حق در نفس نا ممكن باشد

زيرا دكمه عقل خاموش است وسطحي انديشي

مانع  ارتقا و تعالي و  حركت به سوي نزديك شدن

به  حبيب و رب مهربان است 

انسان انديشمند عميق و كنجكاو

كه  پذيرش هر مفهوم  را با ادله منطقي  مي پذيرد

ايمان واعتقاد ودستورات شريعت حق مهربان را

هم بايد با منطق هضم و فهم نمايد 

پذيرش منطقي تمام مفاهيم باعث

ظهور عقل وپذيرش نور حق مي گردد

وعناد  روي گرداني از  حق و حقيقت  را محو نمايد 

عقل كه در انسان عميق  و دقيق ظهور مي نمايد 

سبب مي گرددايمان و اعتقاد و درك حواس ظاهري فرد عميق گردد

و تعقل عميق وديدن وشنيدن وگفتار عميق گردد 

كدام انسان كه از در ك عميق فايده نبرد و روي گردان باشد 

وسطحي نگري ناشي از

جهل و تعصب و لجاجت وتحجر و عدم پذيرش حق مهربان 

اگر با عمق انديشي و فضل حق مهربان بدون لجاجت .

حق را پذيرفتي عقل در تو ظهور يابد 

كم كم دوست  و حبيب حق مهربان گردي 

حق مهربان را چون دوستي مهربان وفاداربپذير

 وتو به حق مهربان نزديك تر گردي

و رب مهربان همواره كنار توست

واين  تويي كه از رب فاصله گرفتي ودور شدي 

عقل يك بازرس و ارزياب وترازو و ميزان سنج وجاذب اعتدال

و قاضي روح و اقتصادان بزرگ است 

كه عقل  همنشين حواس ظاهر عمق انديش است 

وبا انديشه مي نشيند وهمراه مي گردد

عقل خوش انديش با ظهور خود سبب ظهور حواس باطني نيز مي گردد 

وقتي انسان از انسان حسي

و انسان تخيلي و انسان توهمي دور شد و فاصله گرفت 

وبا ظهور عقل به مرتبه ي انسان عقلي رسيد 

آن وقت كه به اعتدال و ميانه روي مي رسد 

وبا همراهي و سلطنت عقل

.نيازها و خواسته  ها و تمايلاتش را با اعتدال برآورده مي سازد 

كه دين رب مهربان دين بهار

وشكو فايي ساز و اعتدال و ميانه روي است 

رب مهربان مارا در شناسايي 

عميق نعمتهايي كه به ما دادي هدايت بفرما

متشكرم يا مانع حكيم مهربان 

 

 

 

 

 

متشكرم ياذالمن والعطاء

1ام مهر, 1402
متشكرم ياذالمن والعطاء

رب  مهربانم سلام  

رب مهربان هر صنعت و علمي كه در انسان ظا هر گردد

از لطف  و افاضه ي نور علم حضرت حق  است 

ودر روح انسان صفات رب مهربان ظهور دارد 

صفت نور حي مهربان و صفت علم عليم مهربان و صفت نور سميع 

وصفت نور بصير و صفت نور كليم  وصفت نور قادر وصفت نور باقي

و صفت نور مريد.

به واسطه ي ظهور صفت حي در انسان

 حيات و عمل ها و عكس العملها از  او صادر مي گردد

وبه واسطه ي ظهور صفت عليم  صنعت از انسان ظاهر مي گردد 

و بواسطه ي ظهور صفت مريد  اراده و تصميم در انسان ظهور مي يا بد 

و از ظهور صفت سميعي و بصيري وكليمي حضرت حق در انسان 

سمع و بصر وتكلم در انسان ظهور مي يابد 

و اگر انسان بر هر عملي قادر است از ظهور صفت قادر مطلق بر اوست 

و اگر جسم باقي و زنده است

از افاضه ي با قي مطلق بر بقاي روح انسان است 

والا خاك فاني چگونه باقي است و بقا دارد 

واز افا ضه ي صفات ذاتي حق مهربان بر روح انسان

تن خاكي متحرك و متصرف در امور  مادي و معنوي است 

و قالب تن خاكي با خلا فت روح .كه خليفه ي حق است بر تن خاكي 

بقاءو قدرت وعمل و صنعت وعلم يابد 

وروح موظف به حضور در تن خاكي و طاعت  و محا فظت و مراقبت 

و عبادت و عدالت و ترك تعلقات نفس درنده

و مراقبه وتصفيه و تحليه و تخليه ي دل

از دودهاي شيطان و افات نفس به قدر وسع وتوان مي باشد 

و هر چه روح در ر اه اصلاح خود در راه حق رنج بيشتري متحمل گردد

ثمر و نفع بيشتري برد

رب مهربان مارا در شناخت لطف بيكرانت ياري فرما 

متشكرم يا ذالمن والعطا ء

متشكرم يا ذالعفو والرضا

1ام مهر, 1402
متشكرم يا ذالعفو والرضا

رب مهربانم سلام

چهار طايفه در قيامت دچار حسرت شوند.

1.عالم بي عمل كه به نظرش عمل نكند و در نظر مانده باشد.

2.عالمي كه از علمش جهت توليد و توسعه ي فساد استفاده كند.

3.كسي كه طاعت فراوان دارد

و بر ديگران با زبان ظلم فراوان داشته باشد.

و زبانش در همه ي جهات از رب نترسيده

و در همه ي جهات چرخيده و گرديده و لغزيده باشد.

و بر مردم از هيچ نيشي فرو نگذاشته باشد.

4.صاحب مالي كه خسيس باشد نه خود خورد نه كس دهد.

و نشانه ي رستگار آن باشد كه 1. راست نگر

2. راستگو 3. راست كار باشد.

و با خدا و خلق خدا،مكر و حيله و خدعه نزند.

و در جاده ي اجراي شريعت حق،تابع و متابعت كند.

و در استفاده از نعمت ها كه از طرف خالق براي مخلوقات افاضه شده

امانت دار باشد و رضاي خدا را

در تصرف آن مال و نعمت ها در نظر بگيرد

تا از حدود خود خارج نشود.

و در تصرف نعمت ها و اموال حضرت حق

رعايت امانت و ديانت و قناعت و سخاوت و رضايت را بنمايد.

اي رب مهربان ما را در استفاده ي صحيح از نعمت ها هدايت بفرما

متشكرم يا ذالعفو و الرضا

متشكرم يا ذالمجد و الثناء

1ام مهر, 1402
متشكرم يا ذالمجد و الثناء

رب مهربانم سلام

اگر مال و نعمت ها را  به نام رب مهربان متبرك سازي

و مطابق دستور شريعت حق مال و نعمت ها را صرف نمايي

ده صفت علوي و افضل در انسان ظهور يابد.

استفاده از مال و نعمت ها در جهت كسب رضاي خدا

1.در انسان صفت علو همت را ظاهر سازد.

كه در آن فرد همه ي نعمت ها را ملك و مال خداوند بداند.

حتي اگر همه ي جهان را به انسان دهند.

آن را ملك خدا  و امانت داند و نپذيرد.

و در آن رعايت امانت نمايد.

2.صفت عفت  و حيا در او ظهور يابد و بر كسي ظلم نكند.

3.صفت توجه به حق در او ظهور يابد.

وهمه ي ملكيت خود و مال را در جهت  رضاي رب صرف نمايد.

4.صفت شكر در انسان ظهور نمايد.

و نعمت هاي خدا را انفاق نمايد.

5.صفت تواضع در انسان ظهور يابد.

و انسان به خلقت خود نگرد و فراموش نكند

كه قطره آبي عاجز و ذليل و ضعيف و حقير بود.

و به علم و رحم و فضل و كرم و رفعت حق نگرد.

و حق را  مالك رفيع و عظيم داند.

6. صفت سخاوت در انسان ظهور يابد.

و مال و ملك و نعمتي كه خدا به او روزي داده

در راه رضاي او خرج نمايد و از آن بگذرد.

7.صفت فراغت در انسان ظهور يابد. و فارغ از توجه به دنيا گردد.

و در فراغت ها به ياد رب عظيم مشغول باشد.

8. صفت تقوي در انسان ظهور يابد.

يعني از مال حرام و لقمه ي شبهه دار

و هر آن چه خلاف نظر رب مهربان است دوري نمايد.

9.صفت قوام در انسان ظهور يابد

يعني انسان به صفت اعتدال وميان روي برسد.

و در وقت انفاق مال و نعمت ها اسراف نكند.

و مطابق نظر رب مهربان در زكات مال عمل نمايد

و اعتدال را رعايت نمايد.

10.صفت تسليم و رضا در انسان ظهور يابد.

و نفس خود و جان و مال خود را تسليم رب مهربان سازد.

زيرا رب مهربان از لطف بيكران خود اين نعمت ها را به انسان عطا كرده

پس انسان هم بايد ادب نگه دارد

و نفس و مال و نعمت ها را از خود نداند.

و از لطف و رحم و مالكيت حق داند

  و خود را وكيل حق در خرج كردن و صرف كردن نفس و مال بداند

و امانت دار باشد بر اين نعمت ها

لذا نعمت ها و اموال را با ياد خدا

و اجراي دستور شريعت حق متبرك سازد.

تا ده صفت علوي در انسان ظهور يابد.

پس اجراي دستورات حق، ارتقا دهنده نفس و جان

و روح انسان براي زندگي و سعادت علوي است.

حال اي انسان يا نرده بان پله علوي را انتخاب كن

يا چاه عميق سفلي را كه تو مختاري در انتخاب

اي رب مهربان ما را در انتخاب راه صحيح هدايت بفرما

متشكرم يا ذالمجد و الثناء

متشکرم یا ذالفخر و البهاء

31ام شهریور, 1402
متشکرم یا ذالفخر و البهاء

رب مهربانم سلام

برای آن که مال دنیا و نعمت ها تبدیل به وسیله ی سقوط

در دنیا نشود باید که به نام رب مبارک تبرک یابد.

تا مال  و نعمت ها با عنایت حق در جهت صلاح و برکت

و خیر استفاده گردد و مفید فایده باشد.

والا مال اندوزی  و اتلاف نعمت ها دنیا را

ضایع کند و آخرت را به باد فنادهد.

و انسان باید مال  و نعمت ها را به اندازه ی رفع ضرورت

و تثبیت دینداری خویش و دیگران صرف نماید.

و  در مصرف  مال و نعمت ها قناعت نماید

تا به ذلت حرص و طمع  و حسد به مال و نعمت ها ي دیگران مبتلا نگردد.

و دستور شریعت حق را در کسب مال

ونعمت ها و کمک به ارحام رعايت نماید.

در دستور شریعت حق به کسب مال

و كسب نعمت ها ودادن زکات تأکید شده است.

حتی اگر مال  و نعمت هاي انسان اندک باشد

باید اندکی از مال  و نعمت ها را صرف کمک و صدقه

و رفع حوائج دیگران نماید تا از آفت های ریا،ربا،تفاخر،تکبر،تبذیر

بخل،توقع،منت،شهرت،حیلت،خدعت،

 و مکر که از آلودگی های مال اندوزی  و اتلاف نعمت ها است

و نفس  را هار و درنده سازد در امان بماند.

ومال  و نعمت هاي دنیای اسفل را با زکات شریعت حق به نور و سرور

و صفا و ثبات و سعادت عالم علوی بدل سازد.

که مال اندوزی  و اتلاف نعمت هاي دنيا

در عالم اسفل اگر طبق دستور شریعت حق نباشد.

در نفس اماره ده آفت تکبر آور را تولید نماید.

1.جمع مال و نعمت ها،طغیان آور نفس است.

2. جمع مال  و نعمت ها ظلم به نفس و فساد آور بر زیر دستان است.

3. جمع مال  و نعمت ها اعراض و رویگردانی از خدا آورد.

4. جمع مال و نعمت ها کبر آور و توهم بزرگی آورد.

5.جمع مال و نعمت ها تفاخر آور بر نزدیکان است

که تفاخر از مراتب پایین تر تکبر است.

6.جمع مال و نعمت ها تکاثر آور و  حرص آور و غفلت آور است

که انسان را به کبر دائم مبتلی سازد.

7.جمع مال و نعمت ها، مشغولی آور و ملعبه آور است به طوری که فرد

در همه ی لحظات به مال اندوزی و نعمت اندوزي

بی وقفه عادت  و انس می نماید.

8. جمع آوری مال و نعمت ها بخل آور و حسد آور است.

وقتی که فرد به صفت بخل آور و حسد آور مبتلا می شود

حقوق دیگران را ضایع و از زکات دوری نموده

و از ارحام و ضعفا و خانواده قطع رسیدگی نماید.

9. جمع آوری مال و نعمت ها تبذیر آور است.

یعنی فرد مال و نعمت ها را در خلاف رضای حق

و در راه سفها و فساق صرف نماید.

10.جمع آوری مال و نعمت ها غرور آور و طمع آور است

.که غرور حد اعلی تکبر است 

و فرد فقط خود را بیند و خودبین گردد و خدا را نبیند و فرعون شود.

و از وسعت مال ادعای خدایی نماید.

و طمع بر نعمت ها و اموال ديگران ورزد و متجاوز گردد

پس مشاهده می گردد که در دچار شدن به صفت تکبر از ده پله  نزولی

نفس أماره باید تنزل کرد. تا به این صفت مذموم مبتلا گشت

1.پله ی یک طغیان 2.  پله ي ظلم به نفس

3.  پله ي ظلم به رب و روی گردانی از رب عظیم

4. غرور فردی یا تکبر کوچک

5.تفاخر و غرور بر خانواده و اقارب که تکبر متوسط است.

6.تکاثر است. حرص و غرور بر اجتماع است که تکبر بزرگ است.

7.مال نمایی و بازی با اموال و نعمت ها است.

8. بخل ورزی  و حسد 9. ایجاد تبذیر 

10.ایجاد غرور و  طمع و متکبر النفس شدن

که غرور پله ی آخر سقوط نفس در اماره ی تکبر است.

که فرد دعوی خدایی نماید و فرعون شود. و  بر ديگران متجاوز گردد.

و نفس أماره تبدیل 

به باتلاق و مرداب متعفن  تکبر گشته و درنده گردد.

رب مهربان ما را در رام کردن نفس أماره یاری فرما

و به بیماری تکبر نفس مبتلا مگردان

متشکرم یا ذالفخر و البهاء