متشکرم یا دافع البلیات

13ام مرداد, 1402
متشکرم یا دافع البلیات

رب مهربانم سلام

دو فرزند نفس، با نام هوی و میل که ظلوم بود

و غضب که جهول بود را به من سپردی

و من باید نفس و میلم را پرورش و تربیت می کردم

و هوی و میل ظلوم را تبدیل به عشق و محبت

و غضب جهول را تبدیل به غیرت و همت می کردم

چه قدر سخت و طاقت فرساست که باید با کلنگ تفکر

این دو خمیر و دو کودک میل و غضب نفس را

به صحت و فایده تبدیل می ساختم و شکل مفید می دادم

گویی باید در درون تنم،با خاک تنم چهل چراغی نور زا می ساختم

از بهر معدن تاریک تنم

و برای جلوگیری از تبدیل نفس و میل و غضبم

به چراگاه شیطان آتش زا باید این چهل چراغ

هوی و میل و نفس را نورزا می ساختم

و چهار اسب سرکش و رم کرده ی

میل و غضب و نفس و شیطان را

از اسبی رم کرده به چهل چراغ نور زا تبدیل می کردم

تا در سایه ی نور  حضور و حقیقت ربم

 آن شیطان آتش زا و دودزا متواری و محو می شد

تربیت و پرورش و تراش میل و غضب در نفس

و تبدیل آن به صحت و فایده چه کار سخت و دشواری

و چه موانع سخت و سنگینی

بر تن من ضعیف و ناتوان وارد می ساخت

چگونه راهگشایی در معدن تن با این موانع سهمگین مقدور بود

ربم فرمودید هر روز با ذکر و یاد ربم

و با امید شروع به استخراج و حفر و تراش معدن تن کنم

حتی روزنه ی کوچک از نور حضور ربم در من 

سرعت استخراجم را افزایش می داد و مرا امیدوار می ساخت

و من هر روز با امید یاری ربم

به استخراج  رام و تربیت نفس سرکش

و  محو شیطان آتش زا و دود زا می پرداختم

ای یاور مهربان در تربیت و رام نفسم یاری ام فرما

متشکرم ای دافع البلیات

 

متشکرم یا مجیب الدعوات

13ام مرداد, 1402
متشکرم یا مجیب الدعوات

سلام  رب مهربانم

فرمودید که هوی و نفسم را با افسار شریعت ببندم و رام کنم

تا وحشی نگردد و رم نکند

سعی کردم همه ی دستورات شریعت را اجرا نمایم

ولی شیطان رجیم هر روز افسار نفسم را باز می کرد

تا نفسم و میلم را به سرکشی کشاند

حالا باید هم نفسم و میلم را افسار می کردم

و هم شیطان لعین را افسار می کردم

در قلبم سؤال کردم ای رب مهربان

چرا هوی و نفس و غضب و شیطان را آفریدی

که دشمن من است

و در کار استخراج تنم مانع انداز و سنگ انداز است

و شیطان رجیم آتشین، دود غلیظ در معدن تنم می پراکند

تا من نه خود را ببینم و نه  موانع اطرافم را

 و فقط شیطان ملعون دودزا و آتش زا را ببینم

ربم فرمودید که هر شر و آتش و دودی که از شیطان ساطع شد

فورا  با ذکر خدا  و یاری او

بر اسب های هوی و غضب و نفس و شیطان سوار شوم

و بر روی آن ها بنشینم و سوار شوم تا بر آن ها تسلط یابم

 و اجازه ی رشد درنده خویی به آن ها ندهم

خدایا چگونه چهار اسب رم کرده ی:

نفس و میل و غضب و شیطان را افسار کنم

مگر من ناتوان چنین قدرتی دارم؟

 که هوی را تبدیل به عشق و محبت 

وغضب را تبدیل به غیرت و همت کنم

و آتش و دود شیطان را خاموش نمایم

فرمودید که در افسار کردن نفس شرور و هار و درنده

درمان به اضداد کنم

یعنی میل، ضد محبت است

و با ایجاد و پرورش محبت،درنده خویی میل را رام کنم

 و غضب ضد غیرت و همت است

و با ایجاد و پرورش غیرت و همت، درنده خویی غضب را به افسار کشم

و فرمودید شیطان درنده ی آتش زا و دود زا را

با ذکر نام خدا شیطان را افسار و رام کنم

پس این شر ها که من می بینم در معدن تنم

قابل تبدیل شدن به خیر  و رام شدن با کیمیای دستورات شریعت است

و  همه ی شرور ذاتا خیر است 

و در ظاهر من آن را شرور بینم و شرور دانم

و من قانع شدم و چنین یافتم که هر آن چه را که من شر دانم شر نیست

بلکه ندانستن من دلیل بر ضعف

و عدم رشدمعلومات اندک من و دیده ی شر بین من است

و ربم، حکیم و علیم و مبین است

و ربم فرمودید هرگاه که انسان

در معدن تاریک تن نوری دید

ونور چراغ های محبت و عشق و غیرت و همت روشن گشت

بداند که به زودی به گنج آیینه ی معرفت،

که همان آیینه ی جام جهان بین معرفت است دست می یابد

و اگر به آیینه ی جام جهان بین معرفت دست یافت

یعنی به جام قرب دست یافته است

و راه استخراج معدن تن پایان و خاتمه یافته است

و به گنج درون دست یافته است

و آزمایش خدای مهربان به پایان رسیده

و دو جام ،  قرب و معرفت ثمره ی اکتشاف معدن تن است

 و حاصل سفر به اسفل سافلین انسان است

رب مهربانم، داستان زندگی ام پایان خوشی دارد

اگر ربم بر من رحم فرماید و مرا همراهی کند

تا اختاپوس هوی و غضب و نفس و شیطان

مرا به اسارت و نا کجا آباد و گمراهی و حیرانی نبرد

و بر ضخامت معدن تنم نیفزاید 

و مرا در این حفر و استخراج تن خاکی

که بسیار طاقت فرسا و بی پایان و هولناک است یاری فرمایید

متشکرم ای مجیب الدعوات

 

 

متشکرم یا سبحان

12ام مرداد, 1402
متشکرم یا سبحان

رب مهربانم سلام

وقتی وارد معدن تن شدم

و استخراج را مانند هر روز آغاز می کردم

نقشه راه و اجرای دستورات شریعت را به خاطر سپردم

تا همه ی نکات را رعایت کنم

تا رسوبات جدید تر حاصل از هوی و نفس

بر معدن تنم افزون نگردد

زیرا فرمودید اگر دستورات را عمل نکم رسوبات سخت تر

و حفر این معدن با سختی حاصل می شود

زیرا رسوبات هوی و غضب و نفس بسیار

و ضخیم و سخت و غیر قابل حفر است

 و ضخامت و سختی آن حجاب ها

مانع رسیدن نور حضورت  بر من می گردد

 و تاریکی وظلمت و سختی حاصل می شود

که خودکرده را تدبیر نیست

کیمیای  دستورات و شریعت و دین

چون سواری اسب سرکش و وحشی

هوی و غضب و نفس را رهبری و رام و معتدل می کند

و به تعادل در حد رفع نیاز می رساند

پس اگر بر اسب سرکش هوی و نفس

با بند و افسار شریعت و تقوی سواری شوی

و روی هوی و نفس و غضب خود بنشینی

و آن را در صندوق شریعت زندانی کنی

نور شریعت، درون معدنت را روشن می کند

وچراغ های حیا و بخشش و شجاعت و صبر و تواضع

و مروت و قناعت و شکر در درون معدن تنت روشن گردد

و رسوبات سست گردد و حفر معدن تن خاکی ات با سهولت ممکن شود

و سریع تر به آیینه ی معرفت درون که جام جهان بین توست دستیابی

در این صورت است که نور حضور حق وارد معدن تن گردد

و چراغ های صفات درونم را هزاران بار روشن تر سازد

در یافتن و رسیدن و استخراج  گوی معرفت

پس بر مرکب نفس و هوی نگهبان گذار و بنشین بر آن

تا سرکش نگردد و رام باشد

متشکرم ای رب مهربانم

مرا در رام اسب سرکش نفسم یاری فرما ای سبحان

 

 

متشکرم یا کریم

11ام مرداد, 1402
متشکرم یا کریم

رب مهربانم سلام

فرمودید در استخراج معدن تن دستورات شریعت را باید اجرا کنم

تا استخراج با سهولت امکان پذیر باشد

فرمودید اگر بیش از حد نفس و هوی را آزاد گذارم درنده گردد 

و مرا اسیر حرص و آرزو و خست و شهوت و حسد و خیانت کند

و این صفات رسوبات معدن تن را افزایش دهد

و کندن و حفر آن را سخت نماید

و اعتدال و میانه روی نفس و هوی آن است که

 در حد شریعت و رفع حاجت و رفع نیاز های ضروری و مفید باشد

 و زیاده روی در صفت هوی و میل

تاریکی و سختی و ضخامت و خناثی به وجود آورد

و کار حفر معدن تنت به سختی افتد

و اگر  در غضب زیاده روی کنی و بر تو فرمانده گردد 

درنده گی و بدخویی و تندی و عداوت و خودرأیی 

 و استبداد و بی ثباتی و کذب و غرور و توهم و تنبلی 

و بی همتی و بی غیرتی و بی بند و باری و کاهلی و کسالت

و ذلت و عجز بر تو  سلطنت یابد

و سنگ های عیب زای ضخیم و تیز و برنده

بر دیواره ی معدن تنت رشد و حاصل آید

که بر تاریکی و سختی حفر معدن تن بیفزاید

و در آن ظلمت پدید آمده چیزی مشخص نباشد

که تو آن را حفر کنی و بتراشی

و اگر هوی و میل و غضب هر دو در تو ریشه کند و گسترش یابد

 وای بر تو که حسد بر روحت مستولی گردد

که حجاب و رسوبی ضخیم و سخت تر است بر معدن تنت

که حفر و استخراج معدن تنت را بسیار سخت تر می کند

و اگر این حجاب ها و رسوبات حسد را نتراشی و صیقل ندهی

صفات فسق و فجور و قتل هم

 بر معدن تن تو رشد می یابد و افزوده می گردد

پس حسد مولود نفس و هوی و میل است

و رسوبات  و حجاب های ضخیم تر پدید آورد

که دیگر کندن و حفر و ادامه ی معدن تن غیر ممکن و سخت گردد

و ربم فرمودید با انجام دستورات شریعت به صورت مدام

مانع قوت و قدرت و تشدید، رسوبات و حجاب های ایجاد شده

در معدن تن شوم

رب مهربانم

مرا در جلوگیری از رشد رسوبات هوی و میل و نفس یاری فرما

متشکرم ای نصیر مهربان ابدی

متشکرم یا عظیم

11ام مرداد, 1402
متشکرم یا عظیم

رب مهربانم سلام

فرمودید در استخراج معدن تنم

مراقب نفسم باشم

که دشمنی دوست روی است

و حیلت و مکر او بی نهایت و مانع استخراج معدن تن می گردد

و توقف آور و تعفن آور و کدورت ساز است

فرمودید چهار دشمن و مانع در استخراج تنم حضور دارند

و سنگ اندازی و تیر اندازی و مانع اندازی می کنند

 و توقف ها و کدورت ها و ضخامت ها و رسوبات و غفلت ها 

از حضور این چهار دشمن در نفس حاصل می شود:

اول دشمن، خود نفس است

دوم دشمن، شیطان است

سوم دشمن، دنیا است

و چهارم دشمن، کفار و کفر است

که هر دشمن سنگی و مانعی و تیری اندازند و چاهی حفر کنند در نفس

هر گاه متوقف شدی در استخراج معدن تنت

عامل را شناسایی کن و آن را از اطرافت طرد و حذف کن

تا رسوبات تعلقاتت ضخیم نگردد

و به راه مستقیم شریعت ادامه بده و نا امید نشو

فرمودید که هر گاه غفلت کردی

و از راه شریعت منحرف شدی

و یکی از دشمنان را به دوستی گرفتی و با خود همراه ساختی

و به بازی سرگرم شدی

دیگر نور حضورت در من قطع می گردد

 و نور حضورت در من توقف می یابد

و تاریکی و ظلمت بر من مستولی می گردد

همه را فرمودید و از من عهد گرفتید تا اتمام حجت کنید

فرمودید :دل محل حضور نور خدا است

و نفس محل حضور صفات دانی و سفلی و تعلقات  و امیال است

فرمودید: اگر راه شریعت روم، قلبم به حضور نور ربم روشن گردد

و از نور آن گنج آیینه ی معرفت را زودتر می یابم

فرمودید نفس چهار صفت دارد:

یک میل - دو قصد- سه غضب-چهار تکبر

و فرمودید جنس جهنم از غضب و تکبر ساخته شده و قابل اشتعال است

و از صفت میل و قصد باید برای جذب منافع مفید خویش بهره ببرم

با رعایت حدود شریعت 

و از صفت غضب دفع مضرات خویش کنم با رعایت حدود شریعت

فرمودید اگر اعتدال را نگه ندارم و از حدود شریعت خارج شوم

کشف آیینه ی معرفت و ظهور عقل و ایمان رخ نخواهد داد

پس فرمودید غضب و میل خویش را

تربیت و پرورش دهم با حدود شریعت

و فرمودید با رعایت شریعت و تقوی

دو صفت میل و غضب را در اعتدال مفید نگه دارم

رب مهربانم مرا بر رعایت فرمان شریعتت

 یاری فرما  متشکرم ای ارحم راحمین