ماه و خورشید و ستاره های بریده
17ام مرداد, 1401
کو قمر نور ماه
کجاست سرورم حسین
کو شراره نور غم
کجاست سرورم حسین
کو خیمه های به آتش کشیده
کجاست سرورم حسین
کو نماز به خون تپیده
کجاست سرورم حسین
کو دُر خون ز جهان بریده
کجاست سرورم حسین
کو بریده دست به کربلا
کجاست سرورم حسین
کو سقای دشت کربلا
کجاست سرورم حسین
کو غیرت مردان عالم
کجاست سرورم حسین
کو قمر به خون کشیده
کجاست سرورم حسین
کو علی اکبر و اصغر
کجاست سرورم حسین
کو قاسم ز ظلم رهیده
کجاست سرورم حسین
کو قلب به زجه کشیده
کجاست سرورم حسین
کو چشم به خون بریده
کجاست سرورم حسین
کو بر دامان حسین دست بریده
کجاست سرورم حسین
کو رقیه دختر به ظلم کشیده
کجاست سرورم حسین
کو در میدان کربلا سر بریده
کجاست سرورم حسین
کو زینب چادر به سر کشیده
کجاست سرورم حسین
کو زینب خون گریده
کجاست سرورم حسین
کو ام البنین و رباب و رقیه
کجاست سرورم حسین
کو اصغر به تیر بریده
کجاست سرورم حسین
کو حر مظلوم به سنگ کشیده
کجاست سرورم حسین
کو فاطمه ی پهلو شکسته
کجاست سرورم حسین
کو سجاد در سجده رهیده
کجاست سرورم حسین
کو آب در بند کشیده
کجاست سرورم حسین
کو خورشید سر بریده
کجاست سرورم حسین
کو شط به خون رسیده
کجاست سرورم حسین
کو دشت به تن بریده
کجاست سرورم حسین
کو سر های به نیزه کشیده
کجاست سرورم حسین
کو سپر و نیزه مظلوم
کجاست سرورم حسین
کو خانواده ی سر بریده
کجاست سرورم حسین
کو هفتاد و دو مرد به خون کشیده
کجاست سرورم حسین
کو اسیر در بند کشیده
کجاست سرورم حسین
کو إرْباً إربا ز زمین جهیده
کجاست سرورم حسین
کو عالم زخون داغدیده
کجاست سرورم حسین
کو اسب به خون رمیده
کجاست سرورم حسین
کو اشک خون در آسمان کشیده
کجاست سرورم حسین
خورشید سر بریده
17ام مرداد, 1401
فصل و ماه جوش و خروش خون رسید
بر عالم عشق،موج خون دمید
هیچ عالمی به جز کربلا فصل خون ندید
فصل خون از نام حسین جهید
باد صبا ازنفس مظلوم کربلا رسید
قلب از نوای عشق حسین تپید
این خون از دل مخلوقات کربلا رسید
سنگ از غم حادثه ی ذبح حسین خون گرید
ذوالجناح از غم فراغ حسین خمید
چشمه از ناله و زجه زینب به خون نشست
هفتاد و دوتن مظلوم،به شمشیر ظلم ز دنیا رهید
ستاره ها از آسمان شب نگون شدند
آسمان به رنگ خون مظلوم رسید
خاک با جوی خون به کربلا رسید
ماه از بوی خون کربلا شکست
پهلوی فاطمه از ظلم به مظلوم شکست
شب از ماتم حسین به تاریکی نشست
عالم همه به عزای حسین حجله بست
متشکرم یاری گر ابدی
17ام مرداد, 1401سلام مونس و راحم ابدی
متشکرم که روزی دیگر اجازه فرمودید با ربم سخن بگویم
از شیطان گفتم که در وسط عجزم ظاهر شد و بر من سوار گشت
و ربم چه قدر بر من رحم داشت
و بر این چالش جایزه ای مقدر فرمود
چالش هر روز در جنگ درکم با خصومت شیطان بود
که شیطان هر روز از دری و روزنه ای و مکری و راهی بر من سوار می گشت
و من باید در این چالش هر روز شیطان را
از پشت خود به زمین می انداختم
هر روز قوت ربم می رسید تا قدرت یابم
و وارد معرکه جنگ با شیطان گردم
و به اندازه ی لحظه های عمرم برایم نمره ثبت می شد
نمره هایی که در نهایت قبولی و پیروزی من یا شکست و ردی من
در چالش زور آزمایی با انواع مکر ها و حیله های شیطان
مرا به آزمایش می کشید و به جنگ می طلبید.
ربم فرمودید که حتی من ظلوم و جهول و کدور ،
با فهم کودکانه و وسع کودکانه و عاجزانه ام
از پس مکر شیطان بر می آیم و ربم مرا یاری می کند
یاری فرمودید و ترغیب فرمودید
نور شما هر روز مرا شارژ درکی می کرد
ولی چالش با شیطان در همه ی لحظات وجود داشت و انتها نداشت
چالش و معرکه ای که به سن دفتر برگ های عمرم ادامه داشت
و بر من ملال انگیز و رنج آور بود
رنجی بی انتها و مبارزه با خصومتی بی انتها
رب مهربانم،مرا با نفس سرکش و شیطان مکار بیکار ، تنها مگذار
مثل همه ی لحظه ها به یاری ربم محتاج و نیازمندم
و از تداوم یاری ات، ای رب بزرگ متشکرم
متشکرم غافر ابدی
16ام مرداد, 1401خدای مهربان صبورم سلام
رب مهربانم سلام،از نعمتهایت تشکر کردم تشکری کودکانه و عاجزانه
تشکری در حد فهم یک کودک
تشکر یک کودک تازه زبان گشوده
کودکی که درک و فهم از سخن خود ندارد
خداوندا،چرا کودک به دنیا آمدم و فهم و درکم کودکانه ماند و رشد نکرد؟
خدایا چرا کودک از دنیا می روم و بزرگ نشدم
و فهمم رشد نکرد وقت رفتن و رحلت رسید؟
خدای مهربانم،خودم در بند تن کوزه ای تاریکم
اسیر بودم و کودک و عاجز هم بودم
از جهت ناتوانی درک،عجز دائم داشتم
ولی رب بزرگ،شیطان هم بر من سوار شد
من کودک و شیطان و نفس سرکش و این همه موانع صعب العبور
رب بزرگم،عالم و حکیم چگونه یک درک کودکانه و رشد نیافته
می تواند از این همه موانع به سلامت بگذرد
و پیروز میدان شود و ربم از او راضی گردد؟
رب بزرگم،نوا و زوزه ی شیطان همه جا شنیده می شد
زوزه ی اغواگرایانه شیطان،
بوی تعفن شیطان و زبان مکر آلود شیطان که بوی زباله می داد
از یک طرف و عجز کودکانه ام
که تا مرگ همراهم بود تاریکی و شکنندگی ام را وسعت می داد
شیطان و نفس سرکشم،باری بر دوش درکم شده بود
درکم به اندازه ی خود عاجز و ناتوانم بود
که شیطان رجیم بیکار بر آن فرود می آمد
و زوزه ی مکر می نواخت
و صفحه ی ضعیف درکم را کدر و تاریک تر می کرد
از طرفی نوای آسمانی نور،بر همدلی و همراهی من شنیده می شد
که من در دوگانگی نور و تاریکی به خاطر عجزم و درک کودکانه ام
همراه تاریکی می شدم و مکدر می شدم.
و تا درکم را دوباره فعال و پاک کنم
روزها از پی هم به تاریکی می گذشت
هر روز باید تاریکی و کدورت صفحه ی درکم را پاک می کردم تا نور ربم را احساس کنم
و باید هر روز و هر روز عقل و قلبم را با نام ربم غسل می دادم
تا شیطان رانده شده در آن بساط شر نیفکند و به همراه نفس سرکش مرا نبلعد
خدایا بر من چه قدر این چالش هر روز گران و توان فرسا بود
از طرفی عجز کودکانه ام و از سویی مکر بی انتهای شیطان بر جهولیتم می افزود
و من باید هر روز خودرا حفظ می کردم و پاک می کردم با نام و یاد ربم
تا از شر شیطان در امان می ماندم
و مثل همیشه،ربم به اندازه ی وسع درک کودکی ام
از من می پذیرفت و مرا یاری می رساند
متشکرم غافر ابدی از مهر ابدیت
و همیشه گدا و محتاج لطف ربم هستم.
متشکرم صانع ابدی
15ام مرداد, 1401رب مهربانم سلام
هر روز که خورشید شگفت انگیز طلوع می کند
و نور رحمت ربم بر عالم جاری می شود
چشم هایم به زیبایی های موزون روشن می گردد
هر روز شگفت زده از خواب بر می خیزم
از این که ذره ای عاجزم
با نعمت های زیبا و شگفت آوری که در وجودم به امانت گذاردید
نعمت هایی که انسان از خلق آن عاجز و از فهم آن ناتوان است
این نعمت ها آن چنان هماهنگ و شگفت انگیز در خدمت من هستند
که توصیف شگفتی آن بر من کوزه ی شکننده ی جهول
بسیار سخت و ناتوان کننده است
از چشمی که در لحظه ای که به دیدن باز می شود که اگر باز نشود بر رنجم می افزاید
چشمی که در قیامت از برخوردم با خود مرا به چالش می کشد
چشمی که به سخن می آید،چشمی که فهم دارد،
چشمی که احساس مند است
چشمی که شاهد است،چشمی که ضبط می کند،چشمی که فیلمبرداری می کند
چشمی که متین است و اداره ی آن بر من نهاده شده
چشمی که در خدمت من است
گوشی که معنا می کند،مترجم است
موسیقی دان است،گوشی که نوت می نوازد
گوشی که بد و خوب را می فهمد
گوشی که مفهوم را انتخاب می کند
گوشی که صوت را کم و زیاد می کند
گوشی که مفاهیم را ضبط می کند
گوشی که سخن می گوید
زبانی که چون سازی مفهوم می سازد
زبانی که با هر حرکتی صوتی متفاوت می سازد و می نوازد
اصواتی که متفاوتند و تکرار ندارند، زبان می سازد
نغمه هایی که تازه و نو هستند
و از زبان ظهور می کند
سپاس قادر ابدی
متشکرم عالم ابدی از تمام نعمت های شگفت انگیزت
قاصر و عاجزم از توصیف قدرت و علم ربم