موضوع: "تشکر"

متشکرم یا سامع الاصوات

19ام مرداد, 1402
متشکرم یا سامع الاصوات

ربم مهربانم سلام

در دستور شریعت فرمودید اگر هر انسانی در معدن تن 

منفذ و حجاب اول قلب را کشف کند

اسلام آورد و به اسلام پایبند باشد

و از آن محافظت کند

در منفذ اول نوری ظاهر گردد

که حجاب و منفذ دوم را نمایان سازد

و اگر حجاب و منفذ دوم باز شد

که همان قلب است

به ترتیب منافذ و حجاب های بعدی

به انوار حق باز و گشاده گردد

رب  مهربانم فرمودید

باید این هفت حجاب را در معدن قلبم کشف نمایم

و به هفت گنجینه ی آن دست یابم

من که در معدن تن به قلب رسیدم

و هفت حجاب  و منفذ را در آن نمایان دیدم

و باید برای استخراج همه ی آن هفت حجاب

مصمم و با اراده پیش می رفتم

و متوجه شدم هر چه در معدن تن می گشتم و حفر می کردم

به معدن ها و راه های بی شمار و جدیدی دست می یافتم

من که از بحر استخراج یک معدن رفته بودم

حالا چگونه باید هزار معدن جدید را کشف و استخراج می کردم

کار من هر روز سخت و دقیق و طاقت فرسا می شد

و من سرگشته و حیران بودم

که ابتدا  در کدام معدن  به استخراج بپردازم

که همه ی معادن تن،مهم و مفید و حساس بود

رب مهربانم مرا در تشخیص و استخراج گنج  های تنم

هدایت و حمایت فرما ای راحم ابدی

و راه مستقیم را همیشه بر من نمایان ساز

 متشکرم ای سامع الاصوات

متشکرم یا قابل التوبات

19ام مرداد, 1402
متشکرم یا قابل التوبات

رب مهربانم سلام

قلب آسمان تن است و روح خورشید و تن زمین است

همان گونه که هفت آسمان باشد

هفت اقلیم در زمین تن است

که همان اعضای بدن است

اقلیم چشم که بیننده باشد

اقلیم گوش که بشنود

اقلیم زبان که بگوید

اقلیم دست که بگیرد و بردارد

و اقلیم پا که برود که رونده است

و اقلیم مغز که تفکر کند

و اقلیم جوارح که انرژی حرکت اقلیم های دیگر را به عهده دارد

قلب که آسمان تن است

هفت منفذ و حجاب ورودی دارد

و فیض نور حق تعالی از این منافذ بر معدن تن ظاهر گردد

منفذ و حجاب اول معدن قلب،   صدر است

که هر کس اسلام آورد منفذ اول باز گردد

و حجاب اول برداشته شود

و فیض اول بر او افاضه گردد

و اگر کفر کند منفذ اول بسته ابدی گردد

و اگر منفذ و حجاب اول باز گردد

منفذ و حجاب دوم  قلب، که قلب نام دارد

گشوده گردد که محل افاضه ایمان است

و محل ورود نور عقل است

حجاب و منفذ سوم معدن قلب،  شفقت است 

که محل افاضه عشق و محبت و شفقت است

منفذ و حجاب چهارم معدن قلب فؤاد است

که محل افاضه مشاهدات غیبی و رؤیت باطنی است

منفذ و حجاب پنجم معدن قلب، محل استخراج حبۀ القلب است

که محل افاضه حب خاص پروردگار است

ومنفذ و حجاب ششم معدن قلب محل استخراج سوید است

محل افاضه ی مکاشفات غیبی و علوم لدنی است

و ملائک از آن محرومند

منفذ و حجاب هفتم قلب

مهجۀ القلب است که محل استخراج و افاضه و ظهور

انوار تجلیات صفات رب است

رب مهربانم متشکرم که بر  معدن قلب من هفت گنجینه قرار دادی

که باید استخراج می کردم

و اگر به گنج اول دست می یافتم و حجاب اول را کنار می زدم

می توانستم به گنج دوم دست یابم و حجاب دوم را کنار زنم

و پیش روم در کشف هفت حجاب

تا انوار رحم و بخشش شما در هر مرحله بیشتر بر من وارد گردد

و معدن تنم روشن و روشن تر گردد

از فضل و رحمت ربم

متشکرم ای قابل التوبات 

متشکرم یا غافر التوبات

18ام مرداد, 1402
متشکرم یا غافر التوبات

رب مهربانم سلام

فرمودید قلب را محل روشنایی  و تجلی انوارت قرار دادی

تا  تاریکی معدن تنم روشن گردد

اگر جسم و حواسم پاک بماند

قلبم نور زا گردد

و تاریکی معدن تن با نور آن روشن گردد

اگر چراغ قلب روشن گردد

نور آن همیشه بر تن خاکی احاطه یابد

و اگر جسم و حواسم پاک نماند و آلوده گردد به آفت

 چراغ قلبم روشن نخواهد شد

 و معدن تن در تاریکی و ظلمت ماند با راه های مسدود

و بر این معدن تاریک چه ظلمات

و چه مضرات و چه رکودی حکم فرماست

و به حق اسفل السافلین همین جاست

ربم فرمودید با اجرای دستورات شریعت

جسم و حواس را پاک نگه دار تا قلب زلال و شفاف گردد

و تجلی نور رب در قلب ظاهر گردد

و چراغ این قلب تا زمانی روشن است

که حواس و جسم و نفس

رو به قبله ی رب تنظیم گردد

رب مهربانم مرا بر این صراط مستقیم راهنمایی بفرما

متشکرم یا قابل التوبات

متشکرم یا معطی المسئلات

17ام مرداد, 1402
متشکرم یا معطی المسئلات

رب مهربانم سلام

هر روز که بر می خواستم

خوشحال بودم که روز قبل نفس خاکی ام را تراش و صیقل دادم

و ترک های قلب  سخت و سنگی ام را صیقل دادم

و زوائد آن را جارو و تخلیه کردم

ولی وقتی روز بعد وارد معدن تن می شدم

همه چیز به هم ریخته بود

و پر از زوائد و آفت ها شده بود

 گویی شیطان رجیم آتش زن

هم نفسم را پر از زوائد و آفت ها می کرد

و هم بر قلبم سنگ های آتشین می انداخت

 هر روز از این که باید خرابکاری های شیطان را مجددا جمع می کردم

و پاک می ساختم

بسیار دچار رنج و نا امیدی می شدم

و رب مهربانم مرا دلداری و امید می داد تا نا امید نشوم

و من هر روز به تراش و صیقل مشغول بودم

و از نجوا با ربم امید می گرفتم

در معدن تن کار پاکسازی و صیقل تن

هیچ گاه پایان نداشت

و آثاری از لطافت و پاکی دیده نمی شد.

گویی همه ی تن قساوت و ظلمت محض بود

که کلنگ تفکر  بر شکست آن آفت ها فائق نمی آمد.

و من بار دیگر  مثل همیشه نا امید می شدم

رب مهربان نا امیدی را از من دور فرما

که طاقت و تحمل حرکت در این معدن تن

بر من سخت و صعب العبور است

شاکی ام از یک نفس یاغی سرکش

یک قلب کدر  و سنگی

و یک شیطان تیغ انداز و تیر انداز و سنگ انداز

و یک شیطان آتش زن و مانع تراش و چاه کن و کفر گوی

و گنج پنهان معرفت در اعماق تن دست نیافتنی

و جایزه ی قرب دست نیافتنی

و نا امیدی من عاجز ضعیف و ظلوم از غلبه بر  ظلمت

هدایتم فرما ای رب حکیم

در هزار راههای تردید و نا امیدی و ظلمت شیطان

متشکرم ای معطی المسئلات

متشکرم یا لطیف

16ام مرداد, 1402
متشکرم یا لطیف

رب مهربانم سلام

تراش نفسم که از جنس مجرد و لطیف عالم علوی است

و تراش قلب گوشتی ام

 که چون سنگ سخت است

این تراش ها چه قدر سخت و طاقت فرسا است

که هر دو(نفس و قلب) هم ظریف اند هم شکننده

و هر دو هم تیزند و هم برنده

و هر دو هم سست اند و حساس

و من با تن خاکی و ضعیف و حقیر و سست و اسفل

و خرد و تاریک و ذلیل و صغیر

باید چون استاد آبگینه ساز متبحر

هم نفس را می تراشیدم و هم رام می کردم

وهم قلب را می تراشیدم و تربیت می کردم

با رعایت ظرافت و سخاوت و شهامت و جسارت

رب مهربانم

شیطان آتش زا گوی های آتشین و کدر آفت را

بر سر و دستم می اندازد

و من باید با یاری از ربم

از این گوی های آتشین

آبگینه ی شفاف علوی می ساختم

رب مهربانم

بی یاری تو این تراش چگونه میسر است

و از خاک و سنگ و هوی

باید آبگینه نور زا و روح و ریحان می ساختم

روح و نفس و قلبی می ساختم

هم لطیف و شفاف و هم معطر

هدیه ای می ساختم برای خودم و برای سفر به عالم علوی

بدون یاری و فیض ربم

قادر به تلاش و ارتقا نیستم

متشکرم یا لطیف مهربان از حمایت ابدی ات

 


 
مداحی های محرم