موضوع: "تشکر"

متشکرم یا غافر الخطیئات

15ام مرداد, 1402
متشکرم یا غافر الخطیئات

رب مهربانم سلام

در دستورات شریعت فرمودید

استخراج معدن تن خاکی ام

با افزایش ظرفیت گنجایش قلبم سرعت می یابد

و در نتیجه رسیدن به گنج آیینه ی معرفت جهان بینم

سریعتر حاصل می گردد

ربم فرمودید با اجرای دستورات نور آور شریعت بر اسب نفسم نشینم

و مانع رشد رسوبات هوی و غضب و رسوب گذاری آن دو گردم

حال هم باید  با یک دست حفر می کردم معدن تن خاکی ام را

هم با دست دیگر گلوی نفسم را می فشردم

و اجازه ی سرکشی و درنده گی به او نمی دادم

هم باید گنجایش و ظرفیت قلبم را اضافه می کردم

هم باید شیطان آتش زا را خاموش می کردم

گویی هر روز تکلیفی سخت بر من اضافه می گشت

ولی حضور همیشگی ربم و طلوع همیشگی نور حضورت

قلب سخت مرا گرم می کرد

و رسوبات نفسم را می شکست

و من راحتر زوائد نفس را می تراشیدم

و آن را هر روز پاکسازی می کردم تا رسوبات چیره نگردد

چه شغل طاقت فرسا و سختی

تراشیدن لجاجت نفس لجوج

و خاموش کردن شیطان آتش زن رسوب زا و زائده آور و عیب زا

و شفاف و خالص کردن قلب سنگی 

که هر روز با نور حضورت ترک می خورد ومی شکست

من هر روز عیب ها و زوائد نفس و  کدورت های قلب را

جارو و تخلیه می کردم

تا ضخیم و کدر نگردد

یاری فرما ای رب مهربان در صیقل و تراش

تن و نفس سخت و قلب سنگی ام و شیطان راهزن آتش زن

که هزاران سال از بهر تراش و صیقل آن کم است و بی فایده

متشکرم ای غافر الخطیئات

متشکرم یا ولی الحسنات

14ام مرداد, 1402
متشکرم یا ولی الحسنات

رب مهربانم سلام

ربم فرمودید که اگر زوائد نفسم را(هوی و غضب)

هر روز صیقل دهم و بتراشم

نفسم به چراغ های هدایت مجهز می گردد

و چراغ ها و صفات هدایت در معدن تنم ظهور و فزون می یابد

به شرط آن که همت کنم و نا امید نگردم

ربم فرمودید که عرش دو نوع باشد

عرش ظاهری که به آسمان کشیده

و عرش باطنی که در معدن تن است

عرش ظاهری در عالم است

و استعداد و ترقی رشد رتبه ای ندارد

و عرش باطنی در قلب است

که استعداد ترقی و رشد رتبه ای دارد

ربم در دستورات شریعت فرمودید که

وقتی بار امانت بر هر موجود ارائه کردید

همه شانه خالی کردند

چون کشش کشیدن و تحمل و عظمت

این بار امانت در آن ها وجود نداشت

و ظرفیت وجودشان ضعیف و سست بود

به گونه ای که وقتی بر کوه تجلی فرمودید

از نور تجلی کوه شکافت و متلاشی گشت

ولی وقتی بر قلب پیامبر ص تجلی نور حضورتان وارد شد

قلب ایشان متلاشی نگشت و فرونپاشید

 زیرا ظرفیت و استعداد و گنجایش پذیرش تجلی نور ربم را داشت

چون پیامبر ص در پرورش و افزایش گنجایش و ظرفیت

قلبش تلاش کرده بود و با همت حرکت کرده بود

و به آن گنجایش و ظرفیت بالای قلبی دست یافته بود

رب مهربانم ظرفیت ضعیف و سست معدن تنم را افزایش ده

و مرا یاری فرما در افزایش ظرفیت معدن تنم

متشکرم یا ولی الحسنات

متشکرم یا رفیع الدرجات

14ام مرداد, 1402
متشکرم یا رفیع الدرجات

رب مهربانم سلام

با مهر و نور حضور ربم بر عالم

و رحم ولطف و بی دریغ نور حضور ربم دلگرم هستم

به همت و حرکت وتلاش در معدن تن

ربم فرمودید اگر در انجام دستورات شریعت ممارست کنم

توفیقی حاصل شود

و آن توفیق این است که چراغ عقلم

در آبگینه ی قلبم  چون مشعلی روشن گردد

و کمک کند به کشف و شناسایی کدورات معدن تنم

سعی کردم تمام دستورات شریعت را

به طور مرتب و منظم و کامل انجام دهم

و طفل نفس بازیگوشم را

با کمک عقل ضعیف نوپای روحی ام بتراشم

و زوائدش را صیقل دهم

ولی رب مهربانم چه سخت است

هم حفر و صیقل معدن تن

و هم کشف زوائد و صیقل نفس

هم خاموش کردن آتش پراکنی شیطان آتش باز

و هم ارتقای عقل نوپا

هر روز و هر لحظه اصلاحی صورت می دادم  

و در این کارگاه استخراج،

گویی تعطیلی و استراحت و آرامش وجود نداشت

ناتوان و فرتوت گشتم از شدت ایجاد و زوائد نفسی

که در هر لحظه متولد می شد و تکثیر می یافت

ومن هر لحظه به تراش و صیقل  معدن تن مشغول بودم

گویی تلاشی بی ثمر می کردم و نا امید می شدم

و نتیجه ی زحماتم هدر می رفت

زوائد نفسی و شعله های شیطانی 

هر روز کنار هم حاضر می شدند

و به طفل عقلی ضرر می رساندند

و زوائد نفسی و شعله های شیطانی

چون جلبک رونده در حال گسترش و وسعت و انتشار بود

و رویارویی با آن هر روز تن و روحم را

دچار کهولت و فرسایش و نا امیدی می کرد

رب مهربانم یاری ام رسان در نا امیدی ها و کاهلی ها

و بر من رحم فرما ای حکیم و علیم و رحیم

متشکرم ای رفیع الدرجات

متشکرم یا دافع البلیات

13ام مرداد, 1402
متشکرم یا دافع البلیات

رب مهربانم سلام

دو فرزند نفس، با نام هوی و میل که ظلوم بود

و غضب که جهول بود را به من سپردی

و من باید نفس و میلم را پرورش و تربیت می کردم

و هوی و میل ظلوم را تبدیل به عشق و محبت

و غضب جهول را تبدیل به غیرت و همت می کردم

چه قدر سخت و طاقت فرساست که باید با کلنگ تفکر

این دو خمیر و دو کودک میل و غضب نفس را

به صحت و فایده تبدیل می ساختم و شکل مفید می دادم

گویی باید در درون تنم،با خاک تنم چهل چراغی نور زا می ساختم

از بهر معدن تاریک تنم

و برای جلوگیری از تبدیل نفس و میل و غضبم

به چراگاه شیطان آتش زا باید این چهل چراغ

هوی و میل و نفس را نورزا می ساختم

و چهار اسب سرکش و رم کرده ی

میل و غضب و نفس و شیطان را

از اسبی رم کرده به چهل چراغ نور زا تبدیل می کردم

تا در سایه ی نور  حضور و حقیقت ربم

 آن شیطان آتش زا و دودزا متواری و محو می شد

تربیت و پرورش و تراش میل و غضب در نفس

و تبدیل آن به صحت و فایده چه کار سخت و دشواری

و چه موانع سخت و سنگینی

بر تن من ضعیف و ناتوان وارد می ساخت

چگونه راهگشایی در معدن تن با این موانع سهمگین مقدور بود

ربم فرمودید هر روز با ذکر و یاد ربم

و با امید شروع به استخراج و حفر و تراش معدن تن کنم

حتی روزنه ی کوچک از نور حضور ربم در من 

سرعت استخراجم را افزایش می داد و مرا امیدوار می ساخت

و من هر روز با امید یاری ربم

به استخراج  رام و تربیت نفس سرکش

و  محو شیطان آتش زا و دود زا می پرداختم

ای یاور مهربان در تربیت و رام نفسم یاری ام فرما

متشکرم ای دافع البلیات

 

متشکرم یا مجیب الدعوات

13ام مرداد, 1402
متشکرم یا مجیب الدعوات

سلام  رب مهربانم

فرمودید که هوی و نفسم را با افسار شریعت ببندم و رام کنم

تا وحشی نگردد و رم نکند

سعی کردم همه ی دستورات شریعت را اجرا نمایم

ولی شیطان رجیم هر روز افسار نفسم را باز می کرد

تا نفسم و میلم را به سرکشی کشاند

حالا باید هم نفسم و میلم را افسار می کردم

و هم شیطان لعین را افسار می کردم

در قلبم سؤال کردم ای رب مهربان

چرا هوی و نفس و غضب و شیطان را آفریدی

که دشمن من است

و در کار استخراج تنم مانع انداز و سنگ انداز است

و شیطان رجیم آتشین، دود غلیظ در معدن تنم می پراکند

تا من نه خود را ببینم و نه  موانع اطرافم را

 و فقط شیطان ملعون دودزا و آتش زا را ببینم

ربم فرمودید که هر شر و آتش و دودی که از شیطان ساطع شد

فورا  با ذکر خدا  و یاری او

بر اسب های هوی و غضب و نفس و شیطان سوار شوم

و بر روی آن ها بنشینم و سوار شوم تا بر آن ها تسلط یابم

 و اجازه ی رشد درنده خویی به آن ها ندهم

خدایا چگونه چهار اسب رم کرده ی:

نفس و میل و غضب و شیطان را افسار کنم

مگر من ناتوان چنین قدرتی دارم؟

 که هوی را تبدیل به عشق و محبت 

وغضب را تبدیل به غیرت و همت کنم

و آتش و دود شیطان را خاموش نمایم

فرمودید که در افسار کردن نفس شرور و هار و درنده

درمان به اضداد کنم

یعنی میل، ضد محبت است

و با ایجاد و پرورش محبت،درنده خویی میل را رام کنم

 و غضب ضد غیرت و همت است

و با ایجاد و پرورش غیرت و همت، درنده خویی غضب را به افسار کشم

و فرمودید شیطان درنده ی آتش زا و دود زا را

با ذکر نام خدا شیطان را افسار و رام کنم

پس این شر ها که من می بینم در معدن تنم

قابل تبدیل شدن به خیر  و رام شدن با کیمیای دستورات شریعت است

و  همه ی شرور ذاتا خیر است 

و در ظاهر من آن را شرور بینم و شرور دانم

و من قانع شدم و چنین یافتم که هر آن چه را که من شر دانم شر نیست

بلکه ندانستن من دلیل بر ضعف

و عدم رشدمعلومات اندک من و دیده ی شر بین من است

و ربم، حکیم و علیم و مبین است

و ربم فرمودید هرگاه که انسان

در معدن تاریک تن نوری دید

ونور چراغ های محبت و عشق و غیرت و همت روشن گشت

بداند که به زودی به گنج آیینه ی معرفت،

که همان آیینه ی جام جهان بین معرفت است دست می یابد

و اگر به آیینه ی جام جهان بین معرفت دست یافت

یعنی به جام قرب دست یافته است

و راه استخراج معدن تن پایان و خاتمه یافته است

و به گنج درون دست یافته است

و آزمایش خدای مهربان به پایان رسیده

و دو جام ،  قرب و معرفت ثمره ی اکتشاف معدن تن است

 و حاصل سفر به اسفل سافلین انسان است

رب مهربانم، داستان زندگی ام پایان خوشی دارد

اگر ربم بر من رحم فرماید و مرا همراهی کند

تا اختاپوس هوی و غضب و نفس و شیطان

مرا به اسارت و نا کجا آباد و گمراهی و حیرانی نبرد

و بر ضخامت معدن تنم نیفزاید 

و مرا در این حفر و استخراج تن خاکی

که بسیار طاقت فرسا و بی پایان و هولناک است یاری فرمایید

متشکرم ای مجیب الدعوات

 

 


 
مداحی های محرم