موضوع: "تشکر"

متشکرم یا غافر الخطایا

7ام شهریور, 1402
متشکرم یا غافر الخطایا

رب مهربانم  سلام

وقتی روحم را در قالب  جسم اسفلی ساکن ساختی

وظیفه ام این شد که روحم  را خالص نگه دارم

و نگذارم گرد و غبار نفس رنگارنگ و دود شیطان آتش زا بر آن نشیند

بار ها و ساعت ها سعی کردم تا روحم

در جسمم و کدورت ها و آفت ها ی آن نیامیزد و آغشته نگردد

و چه کار سخت و طاقت فرسایی بر عهده ام بود تازه فهمیدم

روح اعلی علیین را در قالب اسفل السافلین ساکن کردی

گوهری بودم تابناک از عالم اعلی

و ربم آن را در قالب گلی و سنگی و کدر پنهان کردی

و وظیفه ام این شد که این خاک ها و کدورت ها

و غبارهای نفس و شیطان را کنار زنم

و سعی کنم در عمر باقی مانده به دُّر وجودم دست یابم

تا لایق عالم علوی گردم

و اگر دُّر وجودم را نیابم

 باقی  و ساکن عالم سفلی گردم

دُّر  وجودم مروارید عقل و اندیشه ی معرفت بود

که با یاد ربم ظهور و حضور می یافت و دیده می شد و رشد می کرد

همه ی ملائک گفتند ای رب از این خاک اسفل سودی نباشد

و ربم فرمودید شما چه می دانید

این مشت خاک اسفل چه اعجوبه ی شگفت انگیزی شود.

ای رب مهربان در حالت اسفلی بنده نیز، تو او را دوست داری

 و روی او حساب می کنی

یاری مان فرما که آن گونه  که دوست داری ما عمل نماییم

متشکرم یا غافر الخطایا

متشکرم یا من لا یعتدی علی اهل مملکته

7ام شهریور, 1402
متشکرم یا من لا یعتدی علی اهل مملکته

رب مهربانم سلام

خاک وجود تنم را از چهار عنصر خاک و باد و آتش و آب خلقت کردی

و خاک وجودم در هر کدام از عناصر که آمیخته شد

از عالم خلوص دور تر  و به عالم کدورت نزدیک تر شد.

در کالبد خاکی ام صفت نباتی و جمادی و حیوانی قرار دادی

و همه ی این آمیختگی ها مرا از خلوص و زلالیت

عالم ارواح لطیف دور ساخت

و بر کدورت جسمم افزود

و وظایفم برای پاک ماندن سنگین تر و سخت تر شد.

انسانی شدم با دو انتهای خلوص روحانی

و انتهای آمیختگی عناصر اسفل السافلین

که از ابتدای عالم اعلی تا انتهای عالم اسفل السافلین

وسعت حرکت روحم شد.

دو مبدأ سیر از مثبت بی نهایت

تا منفی بی نهایت در من مدرج ساختی

و من باید دوباره با تمرین و صبر به عالم اعلی باز می گشتم

یا با بی تفاوتی و تنبلی در اسفل السافلین می ماندم

گستره ی کشیدگی ام چه بی نهایت وسیع و گسترده بود

و ربم در تمام ساعات و لحظات مرا یاری می فرمودی

و از بدی ها نهی و به خوبی ها رهنمون بودی

ای رب مهربان مرا لحظه ای با خود تنها مگذار

متشکرم یا من لا یعتدی علی اهل مملکته

متشکرم یا منشئ السحاب الثقال

6ام شهریور, 1402
متشکرم یا منشئ السحاب الثقال

رب مهربانم سلام

انبیاء و اولیا (ع) که خلیفه های روی زمین هستند

با اجرای دستورات  شریعت به خلوص رسیدند

و رب مهربان قلب آن ها را مورد افاضه ی مستمر نورحق قرار داد

و چون دستورات شریعت را کامل اجرا کردند

 خالص شدند و به مقام یقین رسیدند

و پیامبر (ص) از اجرای کامل دستورات شریعت

به مقام أو أدنی و مقام قرب

و ملاقات حضرت حق در شب معراج نائل گشت

و موسی (ع) به مقام شنیدن کلام حق نائل شد.

و این مقامات از اجرای کامل دستور شریعت حاصل شد.

پیامبران و اولیا(ع) اربعین ها

بر ذکر و فکر معرفت حضرت حق می گذراندند

حتی ساخت خاک طینت آدم بعد از گذشت چهل روز

که نور حق بر آن افاضه کرد.

آماده ی ساخت انسان شد.

پس اجرای دستورات کامل شریعت آدابی دارد

که هر چه دستورات را کامل انجام دهیم

نتیجه ی بهتری حاصل گردد

و باید هشت دستور اصلی شریعت را

همواره انجام داد و ترک نکرد:

1.هر روز با نماز با حضرت دوست سخن گوید

تا نفس بازیگوش پی تعلقات نرود

و روح لطیف از توجه و تمرکز بر یاد حضرت حق دور نماند.

که اگر روح بر یاد خدا بی توجهی کند.

دچار جذب آفات گردیده و کدر و ضخیم می گردد.

و نعمت افاضه ی نور حضرت حق را بر خود از دست می دهد.

و به کدورت می افزاید و افاضه ی نور حضرت حق بر هر روح بی توجه

و سرگرم تعلقات قطع گردد.

و اگر در اجرای دستورات شریعت، روح با حضور قلب وارد گردد.

با نور دستورات شریعت انس یابد

که هیچ انسی را با آن جایگزین نکند.

2.پیوسته در وضو باشد تا حجاب ها و کدورت ها و شیطان آتش زن

و نفس درنده رام گردد.

که وضو روح را پر نور سازد

3. مداومت بر یاد خدا کند.

و هر چه غیر خدا را نفی نماید و دوری کند.

که یاد خدا نور سومی را بر روح او افاضه کند.

4.مداومت در نفی خاطر است از توهم و تخیل و فکری غیر از یاد حق

که توجه به سلامت فکر و خالی کردن فکر غیر از یاد خدا

نور چهارمی را بر روح انسان مستتر دارد

5.مداومت بر روزه داری است که روزه نوری است

که باعث قطع تعلقات روح از دنیا می گردد

6.مداومت در سکوت است و زبان را رام کند و در قفا نگه دارد

کم بخورد و کم بگوید. و به قدر ضرورت سخن گوید.

سکوت نیز بر نور روح بیفزاید.

7. مداومت در پاک نگه داشتن قلب بنماید از غیر خدا

تا نوری دیگر بر او افزوده گردد

8. مداومت در ترک اعتراض کند به رب

و هر چه رب مهربان از قبض و رنج و صحت داد راضی و تسلیم باشد.

 و روی از قبله ی حق برنگرداند.

تا افاضه ی فیض نور حق بر او مستمر گردد و ادامه یابد

ای رب مهربان

به ما توفیق ده تا با اجرای این هشت دستور بر نور روح خود بیفزاییم

 متشکرم یا منشئ السحاب الثقال

 

 

متشکرم یا من هو الکبیر المتعال

5ام شهریور, 1402
متشکرم یا من هو الکبیر  المتعال

رب مهربانم سلام

رب مهربانم در دستورات شریعت فرمودید

که هر کس که صادقانه و خالصانه و عاشقانه

در راه اجرای دستورات حق حرکت کند.

و در این راه زیان بیند.

ای رب جبار خسارت او را جبران می کنی

و شکستگی ها و خسارت ها و زیان ها و کاستی ها

و زخم های او را در راه رسیدن 

 به اجرای دستورات شریعت حقت جبران می کنی.

ای رب جباری که جباری او به معنای شکسته بند است

و بند می زنی بر شکستگی های مخلوقت

 و بر زخم  های روح او مرحم می زنی

ای راحم و رحیم و کریم که به کرم رب 

همه چیز اصلاح و نو وتازه و متحول می گردد.

در تمام لحظات بر ما یاری رسان تا جبار خود باشیم.

و هر کس که ادعا دارد که سخن ولی شریعت را می پذیرد

و دستورات شریعت حق را انجام می دهد.

باید علایق و سلایق شخصی را کنار گذارد.

و بیست صفت در خود ایجاد نماید.

و چون خدمتکاری در خدمت ولی شریعت باشد.

و به دستورات شریعت عمل نماید

تا بیاموزد چگونه در راه مستقیم به پیش رود

و به مقصد مقصود نهایی

که دستیابی به  گنج جام جهان بین معرفت است دست یابد.

پس گنج را به رنج دهند.

این بیست صفت که هرکس عبد و تسلیم فرمام حق است

باید در خود ایجاد نماید:

1. عبد باید به صفت توبه دست یابد.

در شروع حرکت در راه مستقیم

جهت حرکتش رو به قبله ی  قرب حق باشد

هر گناه که بوجود آمد

حتی کوچکترین اشتباه و خطا فورا توبه نماید و برگردد

و خطا را تکرار نکند.

2.عبد باید به صفت  زهد دست یابد.

باید از تعلقات رنگارنگ دنیا به اندازه ضرورت بردارد.

و اعتدال را رعایت کند و قانع باشد بر دارایی و نداریی اش

3.عبد باید  به صفت تجرید دست یابد.

باید از جمعیت و روابط سببی و نسبی

به اندازه اعتدال رفتار کند نه افراط و تفریط.

4.عبد باید به صفت عقیدت دست یابد.

یعنی بر مذهب و رویه ائمه (ع) و اولیای خدا رود

و تبعیت کند و تابع باشد.

و از بدعت و تعصب و کفر دوری کند.

5.عبد باید به صفت تقوی دست یابد.

یعنی بر دستورات و باید ها و نباید های شریعت حق

تابع باشد و پرهیزکار و درکارها و باید ها و نباید های دستورات شریعت

احتیاط و طهارت را رعایت  کند.

6.عبد باید به صفت صبر دست یابد یعنی

بر انجام امر و نهی شریعت حق صابر و صبور باشد.

7.عبد باید به صفت مجاهده دست یابد.

باید که بر اسب سرکش نفس افسار مجاهده و جهاد زند

تا نفس سرکش و درنده نگردد

و به قدر ضرورت و اعتدال از نفس فایده و بهره برد.

8. عبد باید به صفت شجاعت دست یابد.

باید دلیر و مقاوم باشد تا از پس مکر نفس بر آید.

و بر مکر نفس مقاومت کند. 

و در دفع قهر شیطان جنی و انسی شجاعت نماید.

9.عبد باید به صفت بذل دست یابد

باید در عبد صفت بذل و ایثار باشد 

تا حجاب ضخیم بخل نروید.

و باید دنیا را بذل نماید و بگذرد و به دنیا متوقف نگردد

10.عبد باید به صفت فتوت دست یابد

جوانمرد باشد و هر کس را به اندازه وسع خود ادای حق نماید.

و از کسی انتظار و توقع نداشته باشد.

11.عبد باید به صفت صدق دست یابد.

عبد باید بنای کار های خود را بر صدق نهد

و هر کاری را به نیت رضا و قرب خدا انجام دهد.

و از خلق انتظار رفع حاجت نداشته باشد.

12.عبد باید به صفت علم دست یابد.

باید آن اندازه از علم کسب کند

که دستورات شریعت حق را متوجه شود و درک و اجرا نماید

13.عبد باید به صفت نیاز به حق برسد.

و نیازمندی و احتیاج به حق صفت عبد است.

14.عبد باید به صفت عیاری دست یابد.

در راه اجرای دستورات شریعت حق

از خطرات وپیش آمد ها و موانع نترسد

15.عبد باید به صفت ملامت دست یابد.

یعنی اگر انسان های دیگر در راه اجرای دستورات شریعت حق

به او طعنه و کنایه و ملامت و سرزنش و توهین کردن توجه نکند

و اهمیت ندهد و بگذرد

16.عبد باید به مقام عقل برسد

و برخلاف رضایت و دستور شریعت حق نرود و عمل نکند.

17. عبد باید به مقام ادب دست یابد.

 احترام و ادب را رعایت نموده

مؤدب به آداب و اخلاق و دستورات شریعت حق باشد.

18.عبد باید به مقام حسن خلق دست یابد.

عبد باید پیوسته گشاده رو و خوش خو و متواضع باشد.

و ترش رو و تند خو و تند گو و متکبر نباشد.

19.عبد باید به صفت تسلیم دست یابد.

باید که در ظاهر و باطن تسلیم و مجری شریعت حق باشد.

و در مسائلی که علم ندارد مشورت گیرد.

20.عبد باید به مقام تفویض دست یابد.

یعنی خود  را صادقانه فدای راه حق کند.

و تعبدش از بهر قرب و رضای حق باشد.

و هیچ گاه روی از  راه و اجرای دستورات حضرت حق برندارد

و در اجرای دستورات شریعت حق

ثابت قدم باشد و ارادت صادق داشته باشد.

و با هر باد شیطان و نفس جهت قبله اش را عوض نکند.

 و روی گردان از شریعت حق نباشد.

ای رب مهربان در ایجاد صفات بندگی ما را یاری فرما

متشکرم یا من هو الکبیر المتعال

 

 

 

 

متشکرم یا من له القدرۀ و الکمالُ

3ام شهریور, 1402
متشکرم یا من له القدرۀ و الکمالُ

رب مهربانم سلام

ارادت و میل داشتن به سوی حق

و اراده کردن در جهت قبله شریعت حق

از جمله سعادت های انسان است.

ارادت به معنای مرید از صفات ذات حق  حق تعالی است

و نوری است از محضر نور به سوی مخلوقات

و تا حضرت حق نور ارادت را به سوی مخلوق افاضه نکند

انسان به صفت ارادت مجهز نگردد و به سوی حق میل نکند

و اراده ی  انسان در جهت قبله ی شریعت تنظیم نگردد.

پس دانه ی سعادت ارادت در زمین معدن تن

از محبت و مهر و رحم حضرت حق افاضه گردد.

و باید مخلوق و انسان این دانه ی ارادت را

که هدیه از طرف حضرت حق است

ضایع نکند و مراقبت کند.

که این نور ارادت افاضه از مهر و رحم و کرم حضرت حق است.

وقتی دانه ی ارادت شروع به  رشد و تحول و ارتقا کند.

چون شراره ی آتش عشق به رب

در همه ی روح و تن گسترده گردد

و این نور حق همه ی رذائل و رسوبات

و حجاب های موجود در معدن تن روح و نفس را با هم سوزاند

و معدن تن را خالص و شفاف گرداند

و اگر انسان قدر حضور نور ارادت حق را نداند

و بی توجهی به نور حضور ارادت حق

ارادت   به رب را چون پرنده ای از دست قفس تن

به مأمن علوی بازگرداند.

و نعمت ارادت به رب از کف و دست انسان خارج شود.

و برای آن که نعمت ارادت  و نور حضرت حق

که به او هدیه داده شده و افاضه شده

باید با کمک و حمایت و هدایت مربی شریعت

این ارادت را در خود محافظت کند.

تا نور آن خاموش و محو نگردد

و با کمک مربی شریعت زودتر به کشف و استخراج

آیینه ی جام جهان بین معرفت دست یابد.

که انسان بدون مربی شریعت

نمی تواند نعمت افاضه شده در معدن تن  از سوی حضرت حق را

کشف و رشد و تحول و ارتقا دهد و به قله توفیق و سعادت رساند.

که اگر تنها رود شیطان آتش زن او را به اسارت ابد در آورد.

و انسان باید تسلیم اسلام و معتقد باشد

تا تسلیم اراده ی مربی شریعت گردد

 و معالجه و اصلاح و هدایت مربی شریعت را بپذیرد

و قرآن درمان و معالجه ی همه ی قلب های مریض و کدر است

 و دارو خانه و شفاخانه ی حضرت طبیب حق است.

جهت شفا و صلاح و اصلاح باید دستورات و نسخه ی

پیامبران (ع)،اولیا(ع) و قرآن و مربی شریعت را اجرا و عمل نماییم

زیرا آن ها طبیب حاذق دین هستند

و بیماری و رسوب و مرض را در انسان می شناسند.

و شریعت دین طب روح است که در آن علم و عمل

و روح و تن با هم اصلاح می گردد

و باید که انسان به نفس رنگارنگ خود

و شیطان آتش زن اعتماد نکند.

و دانه ی ارادت هدیه ی رب مهربان است به انسان

و غذای دانه ی ارادت شیر شریعت و ولایت است

که دانه ی غیبی با غذای غیبی از حق رشد یابد.

ای راحم مهربان به ما توفیق شکرگزاری عنایت فرما

متشکرم یا من له القدرۀ و الکمالُ