موضوع: "تشکر"
متشکرم یا برهان
19ام شهریور, 1402رب مهربانم سلام
رب مهربان معاد و رجوع ارواح انبیاء،اولیاء(ع) و مومنان را
بر درجات بهشت قرار داد
و معاد و رجوع کافران و منافقان و عاصیان را بر درجات دوزخ قرار داد.
و هر صف ارواح بر اساس تعالی
و رتبه بر صف پایین تر از خود تسلط دارد.
همان طور که عالم ارواح بر چهار صف بود.
عالم نفس انسان هم چهار مرتبه دارد:
1. مرتبه ی نفس مطمئنه(که ارواح انبیا و اولیا (ع) در آن مرتبه قرار دارد)
2. مرتبه ی نفس ملهمه(که ارواح مومنان خواص در آن مرتبه قرار دارد)
3. مرتبه ی نفس لوامه(که ارواح مومنان عوام در آن مرتبه قرار دارد)
4. مرتبه ی نفس اماره(که روح کافران و منافقان در آن مرتبه قراردارد)
و هر یک از ارواح در مقام و مرتبه ی خود ماند و بالاتر نرود در روز محشر
چون رب مهربان در نفس هر صف استعداد کمال و نهایت
مخصوص آن رتبه و مرتبه را قرار داده بود نه بیشتر.
به جز صف اول که صف انبیا(ع) است.
استعداد کمال ایشان بی نهایت است.
و به خواست حق تعالی ارتقای رتبه ی آن ها تا مقام قرب است.
درست است که همه از معدن تن خاکی به سوی حق باز می گردیم
ولی آیا معدن تن را برای سفر علوی پاک و تمییز و مطهر گرداندیم؟
یا زباله ها و موانع شیطان و امیال را در نفس خود ذخیره کردیم
و تبدیل به انبار باروت شیطان شدیم.
همان انبار باروتی که وقتی از پل صراط گذشتیم.
با نعره ای از جهنم آماده ی انفجار و سقوط به قعر جهنم هستیم.
آیامقام نفسمان را ارتقا دادیم؟ یا مقام نفسمان از شیطان پایین تر بود؟
وقتی دانه ی نفس صف اول که انبیا(ع) است رشد یابد.
به نفس مطمئنه تعالی یابد و به تکامل رسد.
و دانه ی نفس ارواح خواص مؤمنان
به نفس ملهمه تعالی یابد و به تکامل رسد.
و دانه ی نفس ارواح عوام مؤمنان
به نفس لوامه تکامل یابد و به تعالی رسد.
و دانه ی ارواح کافران و منافقان در اماره بماند و باروت شیطان گردد.
و هر صف نفس افاضه ی نور حق را
از صف مرتبه ی نفس بالاتر از خود گیرد.
که این سلسله مراتب افاضه ی دریافت نور حق است.
رب مهربانم ما را مورد لطف و رحم خود قرار ده
متشکرم یا برهان
متشکرم یا غافر الخطایا
19ام شهریور, 1402رب مهربانم سلام
نفس انسان به حضرت دوست رجوع و بازگشت کند.
و به اصل علوی خویش برگردد.
و ذات انسان مجموع روح و دل و نفس است.
وقتی ذات در قالب خاکی تعلق گیرد روح گویند.
و وقتی روح در قالب تن خاکی ساکن شد.
نفس و دل به وجود آید.
به ذات حق تعالی نیز نفس گویند.
همان گونه که باغبان دانه را در خاک نشاند تا ثمر دهد.
رب مهربان در نفس دانه ی معرفت و تعالی اندازد.
و ثمره ی آن در روح آشکار گردد.
حال نفس دو گونه باشد.
اگر دانه ی معرفت در نفس رشد یابد و به تعالی رسد.
نفس قابلیت ارتقا و ظهور عقل یابد.
ولی اگر دانه ی معرفت در نفس رشد نیابد.
و حواس باطن ظاهر نگردد.
نفس قابلیت ارتقای رتبه ندارد.
و خام و راکد و متوقف و نفس در مرتبه ی اماره می ماند
همان طور که دانه ی گندم ثمره ی گندم دهد و تبدیل به عدس نگردد
نفسی که در اماره بماند به مرتبه ی لوامه نرسد.
و هر مرتبه ی نفس با تربیت و تراش رسوبات
و کدورات به تعالی مخصوص خود برسد و ارتقا یابد.
و فطرت ارواح بر چهار رتبه است.
صف ارواح با رتبه ی اول تعالی،روح انبیا و خواص اولیا(ع)
صف ارواح با رتبه ی دوم تعالی ،ارواح عوام اولیا(ع) و خواص مومنان
صف ارواح با رتبه ی سوم تعالی،ارواح عوام مومنان
صف ارواح با رتبه ی چهارم سقوطی،ارواح عاصیان و منافقان و کافران
و هر صف به مقام صف بالاتر نمی رسد.
و صف اول ارواح انبیا (ع) مقام بی واسطگی دارند.
در پذیرش بی واسطه ی انوار صفات حضرت الوهیت
و آن انوار را بی واسطه و مستقیم از حضرت حق دریافت می کنند.
که این استعداد دریافت مستقیم انوار صفات
در ذات انبیا(ع) در خلقت افاضه شده است.
و اگر همه ی عالم علوی و انسان ها و ملائک جمع گردند
نتوانند جذبه ی حضرت حق را بر بنده ای افاضه کنند.
خواست حضرت حق در جذبه ی حق موثر است.
که بنده را به قرب حضرت حق و مقام أو أدنی رساند.
و عنایت حق او را جذب به قرب نماید.
و یک نَفَس صف اول و ارواح انبیا(ع) کافی است
تا هر دو جهان جذب حق شوند.
صفوف دیگر ارواح چنین اجازه و افاضه و جذبه و نَفَس حقی ندارند.
ولی هر صف ارواح از مقام دانگی و خامی به مقام تعالی و رشد صف خود رسد.
اگر به تربیت دستور شریعت حق اهتمام ورزد.
تا نور بر نور بیفزاید و ارتقا و رتبه ی روحی یابد.
که اجرای هر دستور شریعت حق نوری بر معدن تن او بیفزاید.
و یک دانه ی گندم با رشد از خامی به هفتصد دانه بدل گردد.
پس روح انسان قابلیت و وسعت هزار برابر در تعالی دارد.
رب مهربان اهل سه صف اول ارواح را
یعنی صف اول ارواح انبیا و اولیا(ع)
و صف دوم ارواح خواص مومنان و صف سوم ارواح مومنان را
اهل اصطفاء و قبول قرار داد.
و اهل صف چهارم سقوط را یعنی ارواح کافر و منافق را
اهل شقاوت و غذای جهنم و هاویه قرار داد.
ای رب مهربان و رحیم بر ما رحم فرما در روز محشر
متشکرم یا غافر الخطایا
متشکرم یا دیّان
17ام شهریور, 1402رب مهربانم سلام
در عهد ألست ذوق نور افاضه ی حق را در معدن تن خاکی مان چشاندی.
و تن خاکی مان به دنبال تجربه ی مجدد رسیدن به آن نور مهر ابدی
با شوق و همت به طلب نور رحمتت به راه افتاد.
طلب ذوق و شوق از رسیدن افاضه ی
نور حق بر تن خاکی مان مدام بود.
زیرا که روحمان همچون روغنی که بر آب نمی ماند و قاطی آب نمی گردد.
در تن خاکی مان با خاک تنمان آغشته نمی گشت
و بهانه می گرفت و از دنیا فاصله می گرفت.
زیرا طینت مان را آغشته به نور لطفت کردی
که روحمان غیر از حضرت دوست
از همه ی تعلقات دنیا روی گردان بود.
و چون طفلی تجربه ی افاضه ی
نور مهر حضرت حق برایش کفایت داشت.
روحمان مانند روغن بود.
که با افاضه ی نور مهر و نور رحم و نور لطف
از جانب حضرت حق آتش محبت می گرفت.
و این سوختن محبت انگیز چه زیبا و شگفت انگیز بود.
چگونه سوختن محبت انگیز در معدن تن خاکی
زیبا و شگفت انگیز می شد؟
این سوختن محبت انگیز به حضرت حق
چه دوست داشتنی و بی نظیر و خوشایند و روح افزا بود.
چون طینت تن خاکی مان به افاضه ی نور حق
آغشته و متبرک گشته بود آتشی که محبت ابدی می افروخت.
وقتی دل و نفس سنگی را با آتش کبریت ذکر حق آمیختی و آتش زدی
شراره ی نور رحمت ابدی در تن خاکی روشن می ماند.
و وقتی نفس و دل در آتش محبت ابدی نور حق ذوب شد.
آن سوختن تن خاکی روشن گر و روشن افزا خواهد بود.
و چه روشنایی زیبا و تکرار نشدنی و وصف ناپذیری
از افاضه ی نور حق مهربان.
رب مهربان تن خاکی همه ی انسان ها را
با نور روح پر مهرت غسل دادی و متبرک ساختی
تا همیشه ما را مورد حمایت و عنایت و هدایت مهرت قرار دهی
متشکرم یا دیّان ابدی
متشکرم یا منان
17ام شهریور, 1402رب مهربانم سلام
ماندن در قبله ی حق و پایداری در آن راه مستقیم
با توجه و عنایت و دستگیری و حمایت رب مهربان امکان پذیر است.
هر کس بر این قبله ی مستقیم پشت کند و منحرف شود.
از راه قرب عنایت حق دور شده
و ارتباطتش با حضرت حق قطع گردد.
و از قرب به خدا به بعد می رسد و دور می گردد.
حضرت محمد(ص) در راه عنایت مستقیم حضرت حق حرکت کرد.
و در انتهای راه از قاب قوسین گذشت.
و به مقام أو أدنی رسید.
و به انتهای جاده ی سعادت و سلامت مستقیم قرب نور حق رسید.
پس ما انسان ها چه راه درازی
در طی کردن این مسیر مستقیم به حق که پر از موانع و آفات
شیطانی و نفسانی است در پیش داریم.
اگر در طی راه مستقیم پشتکار و مداومت در یاد خدا داشته باشیم.
مانند الگو های شریعت و انبیا (ع)
به انتهای راه مستقیم و نور علوی می رسیم.
چون رب مهربان با لطف و مهر خود
ما را در طی کردن این صراط مستقیم
حمایت و هدایت و دستگیری می فرماید.
در عهد ألست و مبدأ أولی بر طینت خاک آدم
از نور حضرت حق افاضه شد.
خاکی که نور افاضه شده
از حضرت حق بر خود دارد. خاک آغشته به نور گشته
و مهر نور حق را در خود دارد.
و هیچ مهر و علاقه و شوق نابی
جز وصل و قرب حضرت حق را نمی طلبد.
که نوری که در خاک ألست چشیدیم.
ذوق و شوقی در ما ودیعه شد.
که این ذوق و شوق علوی ما را
در حرکت در راه مستقیم پشتیبانی و حمایت می کند.
شوق و ذوقی که از نور حضرت حق در عالم علوی چشیدیم.
و خاک تنمان به آن آغشته گشت.
در این دنیا ما را به پرنده ای پر کنده مبدل کرد.
که به دنبال پرواز مجدد به عالم علوی
و چشیدن آن نور شوق آفرین حضرت حق هستیم.
گنج شوقی که در معدن تن دنیا یافت نمی شد.
نور شوقی که اسفلی و دنیایی نبود.
و نور شوقی که علویی بود به ما چشاندی رب مهربان
ای رب مهربان ما را همیشه
مورد رحمت و مرحمت دائمی ات قرار ده
متشکرم یا منان
متشکرم یا من عنده اُم الکتاب
16ام شهریور, 1402رب مهربانم سلام
انبیا و اولیاء (ع) و دوستان درگاهت همه
هم حواس ظاهر و هم حواس باطن خود را
با اجرای دستورات حق رشد و ارتقا و وسعت دادند
همان حواس باطنی ، عقل و دل و سِرّ و روح و خفی
را ارتقا و وسعت دادند.
ولی ما حتی حواس ظاهر خود را که بصر و سمع
و زبان و ذائقه و لامسه است را رشد و ارتقا نداده ایم.
انبیاء و اولیاء (ع) الگوی بشر بودند.
و ما به الگو ها بی توجه بودیم.
آن ها آن قدر حواس ظاهر خود را صیقل و وسعت دادند.
تا حواس باطن آن ها کامل و ظاهر گشت.
و لیاقت یافتند که خلیفه الله و کلیم الله و خلیل الله و حبیب الله شوند.
و نوح(ع) را بر دریای سیلاب بلا نجات فرمودید.
و موسی(ع) را بر بلای ساحران و متکبران نجات فرمودید.
و ابراهیم(ع) را بر بلای سوختن در آتش سوزان نمرود نجات فرمودید.
و حضرت محمد (ص) را بر آسمان و زمین سیر و عروج فرمودید.
و بر دو عالم ظاهر و باطن بیرون و عالم ظاهر و باطن درون سیر دادید.
و حضرت محمد(ص) ظاهر و باطن خود را با عنایت حق به کمال رساند.
پس وسعت استعداد انسان کامل شدن است.
ولی انسان باور کامل شدن نداشت.
پس حرکت نکرد و متوقف و محدود ماند در همان حواس ظاهر.
و خضر و الیاس (ع) را به صفت حی ،حیات باقی عنایت فرمودید.
و موسی(ع) را به صفت هم کلامی با حضرت حق اجازت فرمودید.
و به حضرت مریم (ع) صفت رزاقی عنایت فرمودید.
و به عیسی (ع) صفت خالقی و نعمت احیاکردن روح عنایت فرمودید.
و به ابراهیم(ع) صفت احیا و تحی الموتی
با زنده کردن پرندگان عنایت فرمودید.
که این صفات از صفات فعل است.
که حضرت حق به بندگان کامل عنایت فرمودند.
و تعلق به صفات جلال دارد.
و صفات ذات بر دو نوع است:
1. صفات جبروت 2. صفات عظموت.
و صفات عظموت بر دو نوع است:
1. صفات حی 2. صفات قیومی
وقتی بر قلب انسان کامل نور حق تعالی تجلی می یابد.
یعنی آن که حواس ظاهر و باطن او پاک مانده
و لیاقت افاضه ی فیض نور حق را بر خود دارد.
و از افاضه ی فیض نور حق بر قلب انسان کامل
در وی سه نور را به ظهور رساند:
1. نور مشاهده 2. نور مکاشفه و3. نور تجلی
که این سه مرحله از نورانیت حق بر قلب انبیا و اولیا(ع)
با عنایت حق ظهور یابد.
حضرت آدم (ع) مستعد سِرّ تجلی بود.
و علم اسماء بر او ظهور یافت.
که در هیچ موجودی این استعداد نبود.
و به خاطر وجود ودیعه ی روح حی عظیم
در قالب خاکی انسان ها همه ی موجودات
آسمان و زمین بر او سجده کردند.
چون به واسطه ی حمایت حی عظیم و پشتکار
انسان ضعیف دو چراغ حواس ظاهر و حواس باطن
از چهل چراغ اسلام در او روشن می گردد و ظهور می یابد.
و با روشنایی این دو چراغ انسان روحش را
برای عروج ملکوتی وسعت می دهد.
و رب مهربان روح حی عظیم را در طینت آدم(ع) به ودیعه گذاشت.
تا در ولایت موسی(ع) جوانه زد.
و در ولایت حضرت محمد (ص) درخت کامل اسلام و تسلیم شد
و روح مهربان و ابدی حی مطلق بر قالب خاکی انسان
حامی و هادی و مونس بود.
تا زمانی که انسان از حبل المتین الهی بیاویزد.
ای رب مهربان
ما را لایق شکر گزاری از این همه محبت و حمایت گردان.
و لطفی فرما تا ما به خود رحم داشته باشیم و بر نفس خود رحم کنیم.
و نفس خود را ملک و چراگاه شیطان قرار ندهیم.
متشکرم یا من عنده اُم الکتاب